۱۳۸۷ بهمن ۲۳, چهارشنبه

به یاد جرفانتیتک بلوسماراور
شاخص های رئیس جمهور خوب ، چه کسی می تواند رئیس جمهور مناسب ی برای این کشور باشد ؟

چه فرقی دارد برای یک اعدامی که طناب دار او از طلا باشد و یا گردبند یک گوساله چه فرقی میان ان دو وجود دارد ؟
از باغ می‌برند چراغانی‌ات كنند
تا كاج جشنهای زمستانی‌ات كنند
پوشانده‌اند «صبح» تو را ابرهای تار
تنها به این بهانه كه بارانی‌ات كنند
یوسف! به این رها شدن از چاه دل مبند
این بار می‌برند كه زندانی‌ات كنند
ای گل گمان مكن به شب جشن می‌روی
شاید به خاك مرده‌ای ارزانی‌ات كنند
....آب طلب نكرده همیشه مراد نیست
گاهی بهانه‌ای است كه قربانی‌ات كنند...


فاضل نظری



ایا این ملت به مردم سالاری دینی نیاز دارند در حالی که کلیه هایشان را برای معالجه ی فرزندانشان می فروشند ؟
ایا مشکل این ملت نبرد با اسرائیل و امریکا است در حالی که دختران و مادران و همسران ما برای حفظ ابرو ناچارند خودکشی نمایند و تن فروشی نکنند و در حالی که فرزندان ما کودکان خیابانی را تشکیل می دهند و ... ؟
ایامعضل این مردم ان است که ابتدا باید توسعه ی سیاسی بیابند سپس توسعه ی اقتصادی و یا ابتدا توسعه ی اقتصادی بیابندو سپس توسعه ی سیاسی در حالی که بیش از 5 میلیون جوان از سن ازدواج انها گذشته است ؟
مشکلات عمده ی این ملت ان است انرژی هسته ای حق مسلم انها است و باید گرسنگی را همچون کره ی مالی تحمل کنند و سرانجام با فضاحت تسلیم شوند و یا به سرنوشت پاکستان فقیر و درمانده دچار شوند و ... در حالی که بسیاری از خانواده های ابرومند قادر به تامین یک وعده غذای گرم نیستند و رانت خواران با استفاده از این فرصت طلایی ثروت این ملت را به یغما می برند ؟
این ملت چه می خواهد ، سیاست یا زندگی ؟
رئیس جمهور و یاهر مدیری دیگرو ... برای چه کسانی می خواهند رئیس جمهور شوند برای این ملت و یا برای کرات و اسمانهای دیگر ؟
وقتی که مبنای زندگی در معرض خطر نابودی است . وقتی که ملتی با دریایی از ثروت بر روی خرابه های زندگی اش مرگی درد ناک را انتظار می کشد ، چه فرقی دارد که رئیس جمهور مردم گرای سیاست پیشه باشد و یا عوام فریبی بحران زا – چه فرقی دارد وقتی که همه ی انها فقط به این باید بیندیشند که چگونه باید پوزه ی امریکا و اسرائیل و ... را بخاک بمالند که هیچ منفعتی از ان نصیب این ملت نمی شود و بودن و نبودن انها برای این ملت یکسان است ؟
به ما چه ارتباطی دارد که در ان سوی دنیا باید سرمایه گذاری کنیم تا دیگران خانه دار شوند و انگاه فرزندان همین کشور که ثروت از ان انها است در بی خانمانی ، خانه برای انها یک رویا شود ، چه فرقی خواهد داشت وقتی که این ملت در حال جان دادن است و از گرسنگی و بیماری ،استرس و فشار زندگی در حال تباهی است که مردم سالاری دینی حاکمیتی پوشالی بیابد و یا یک انارشیست بحران طلب . اچه تفوتی وجود دارد میان کسی که نمی تواند از ناموس ملتش دفاع کند و همان راه ویرانگری رابا لبخندی بر لب می پیماید ولی دومی با اخم .... چه تفاوتی دارد وقتی که عده ای برای خود طبقه ای و کاستی از قدرت را ایجاد کرده اند که در هر شرایطی ایمن و محفوظ از بلایا خواهند بود و این مردم باید تاوان رفتار انها را بدهند ؟
برای ادم در حال مرگ تفاوت دمراسی با دیکتاتوری در چیست ؟ ان هم وقتی که فقط اسم ها عوض می شود و نحوه ی رفتارو سخن گفتن یکسان است ؟
برای ادم در حال مرگ چه تفاوتی دارد که به او بگویند بفرما و یا به تمرگ ؟ واقعا چه تفاوتی میان این واژگان ماهیتا وجود دارد ؟
ما نه مردم سالاری دینی می خواهیم که همراه با ان بزدلی و ترس دهشتناک باشد و جراتی برای بهسازی و شفاف سازی مالی کشور نداشته باشد و عده ای را برای به به گفتن و احسنت احسنت دست چین کنند و به مجلس فرمایشی ببرنندو نه اشوب طلبی که برای ویرانی این کشور همان راه را برود و همان حرف و رفتار را با مایه ای از خشونت به نام عدالت با همان عده از ادم هایی که ....
ایا کسی هست که بفهمد ما ( من ) در حال مردن و جان دادنیم ؟
ایا کسی هست که دست این بزرگ واران را بگیردو بیاورد به قلعه ساختمان و قلعه خیابان مشهد تا معنای مرگ را بفهمند ؟
برای ما چه تفاوتی دارد دمکراسی و یا دیکتاوری وقتی که ماهیت هر دو ی انها و معنای انها در هم امیخته . وقتی که به نام عدالت انصاف را گردن می زنند و به نام مردم سالاری گلوله ای به شقیقه ی ات شلیک می شود . چه تفاوتی دارد وقتی که به نام خدا تو را ذبح کنندو یا وقتی که به نام ضدیت با امنیت ملی تو را بکشند . ایا مفهوم مرگ تفاوت خواهد کرد . ایا زندگی بر خواهد گشت ؟
زندگی در منجلابی وحشت ناک در حال فرو رفتن است و هیچ صدایی نیست جز صدای منفعت جویی کاست قدرتی که اراده ی ان دارد که ملتی را ذبح کند گوسفند وار در پیشگاه ...
چه تفاوتی میان یک شاه مستبد و خونخوار با یک رئیس جمهور جانی و ادمکش وجود دارد ، چه تفاوت میان هیتلر با یک قاتل که به نام دین انسان بی گناهی را در حضور رسانه ها با افتخار و ..با شعار ...اکبر گردن می زند، چه تفاوتی می تواند وجود داشته باشد ؟
زندگی در حال فرو پاشی شعله های کم سوی خود است ، زندگی باشعله های کم فروغش در میان فقدان امنیت شغلی – بیاری – بیماری ناشی از سو تغذیه – ایدز برامده از فقدان ازدواج و ناکامی در رفتار های اخلاق مدنی در حال جان دادن است .
زندگی نیاز به ان دارد که ابتدا این ملت برای سیر شدن و برای بقا فرصتی داشته باشند و اجازه بیابند که بتوانند ، خودشان در مورد ثروت و نوع هزینه ها ی ان تصمیم بگیرند ، زندگی و بقا نیازمند ان است که که هر ایرانی شهامت و جرات ان را داشته اشد تا بتواند در مورد اموال خود که عضویی از خانوادهی بزرگ ملت است ، تصمیم بگیرد .
چگونه می توان در این چالش جانکاه که نام ان را حیات در کشور گذاشته ایم زندگی کرد و نفس کشید ،انگاه که هر صدایی برای دفاع از این ملت یا در سینه ی دیوار، یا در زیر چرخ های یک کامیون ، و یا در زیر اواری از فشار و بیکار ی و فقر و تهمت نابود می گردد ؟ در این شرایط بحرانی در زندگی ، در این هنگامه ای که هرگز روح و جدان این ملت تا به این حد تحقیر نشده و شرایطی پدیدار نگردیده که در ان هویت و شخصیت ملت پابرجا ماند ، در این گرداب وحشت زای بحران ساز که بیشترین زنان خیابانی را طبقه ای از تحصیل کردگان تشکیل می دهد و بیش از نیمی از انان سطح سوادی بیشتر از دیپلم دارند ، در دوره ای که بیشترین فرصت های زندگی در مرداب طلاق های عاطفی و کودکان خیابانی و رنج و کودکان ستم می خشکد چه فرقی میان واژگان اغوا گرایانه ی عدالت و مردم سالاری با فرجام و سرنوشتی مشابه وجود دارد ، چه تفاوتی ذاتی در این میان هست ؟
به من بگو چرا باید بتوانیم فکر کنیم که دمکراسی ارجح است و یا دیکتاتوری وقتی که هر دو به یک مقصد می رسند ؟
هر کدام از این واژه های هنگامی ارزش معنایی می یابد که نخست انسانهایی سیر و فارغ از دردی در ان حوزه وحود داشته باشند .مساله ی مهم ان است که اینک چه چیز را باید انتخاب کرد ، گریز از گرسنگی و سرگشتگی و یا دمکراسی ؟
مرگ و یا دیکتاتوری .
بهبود و یا بحران .
واقعا چه تفاوتی میان این ها هست وقتی که تو باید تاوان سو مدیریت و انهدام اخلاقی و رفتار ی کسانی را بدهی که خود را بر تر و بهتر از تو می دانند . چه تفاوتی هست میان ادم کشی و قتلی که به نام دین گروه های تروریستی و تکفیری انجام می دهند و یا به نام کفرگروه های قاتل رواندایی و... ؟
ایا در اصول ان تغیری وجود دارد ؟
ارز شها و شخصیت های یک رئیس جمهور به ان نیست که بتواند به دست بوسی کسانی برود که از شدت سیری و پر خوری دچار نقرس و دیابت و ... شده اند و انجا اتوبوس هایی را از دهات و روستا ها برای استقبال گرد هم اورند تا به دنیا بفهمانند که زندگی همه ی مفهوم ان ، همین استقبال های اتوبوسی و اجبار های حضور دانش اموزان و کارمندان بیچاره ای است که برای بقا کار و امنیت شغلی ناچار از هر تحقیری را تحمل کردن می باشند .ارزش های یک رئیس جمهور به ان است که بتواند به دنیایی که او را احاطه کرده است بفهماند که برای خوشبختی و رفاه ملتش از هیچ تلاشی دریغ نمی ورزد و ... .
ارزش های یک رئیس جمهور به ان است که به تواند تمامی این ثروت ها ( انسانی – اجتماعی – فرهنگی - اقتصادی و سیاسی)، این هزینه ها و اموال و این فرصت های بسیار مهم را که با اتوبوس های نمادین جابجا ی شود و تمامی مردمی را که از کار و تلاش باز می دارد در مجاری صحیح باز سازی زندگی و افزایش کیفیت حیات جمعی ملتش قرار دهد وتبیین نماید که چگونه می تواند از این سرمایه ها در راه پیشبرد مبانی و اصول واقعی زندگی بهره گیرد .ارزش های یک رئیس جمهور خرد مند در ان است که بکوشد راهی را برای سرافرازی بدون جنگ ، برتری بدون تظاهر ، مشروعیت و قبولیتی بدون سانسور ، شکوهی بدون خونریزی و استیصال ایجاد کند و تمام توان خویش را در اختیار ساخت دنیای بهتری قرار دهد که هیچ انسانی از گرسنگی و مادری از شدت نیاز مجبور به تن فروشی نشود .
ارزش های یک مدیر سیاسی و یک رئیس جمهور در ان است که تدبیر نماید که چگونه بایداین ثروت ملی را در راستایی قرار دهد ، که برایند ان انباشت دانایی ، ثروت جمعی ، پس انداز عمومی ، گسترش وفاق و همدلی گسترده باشد .
از همین روی است که مجموعه ی استقبال ها ، تلاش ها ، گردنکشی ها ، بحران سازی ها ، خودنمایی های سیاسی و اجتماعی هنگامی ارز ش دارد که هیچ جوانی در این کشور ناچار نباشد برای ذره ای محبت و جرعه ای زندگی با خود ویرانگری و یا دیگر ویرانسازی زندگی جمعی را نابود سازد ، ناچار نباشد اعتیاد را راهی برای فراموشی اندوه خویش سازد ، مجبور نشود سلاح به دست در میان انبوهی از انسانیت دیگری را قربانی سازد و یا خود قربانی شود ، ارز شها هنگامی است که هیچ نفرتی و کینه ای ، انسانی را به میدان نبرد نکشاند و..
چه فرقی برای یک ادم در حال مرگ وحود دارد که دمکرات باشد و یا ... ؟
شاخص های انتخاب یک رئیس جمهور به ان است که نخست بتواند جلو مرگ انسانها و انسانیت را در این کشور بگیرد و نه با شعار عدالت قربانی شده و نه با مرد سالاری ذلیل شده و دربدر و نه با اصلاح طلبی اصول گرایانه و...
شاخص های مهم یک رئیس جمهور ارزنده به ان است که بداند برای این ملت و زندگی این مردم نه بقا اسرائیل و نه مرگش هیچ تفاوتی ندارد و همچنانکه برای انها بودن و یا نبودن امریکا اهمیتی ندارد . انچه حائز اهمیت است ان است . که این ملت زنده بماند . که این مردم بتوانند برای بقا خویش کلیه های خویش را نفروشند و برای سیر کردن شکم کودکان خود تن فروی ننمایند و برای ....
می توان تمامی ملت ایران را به نام عدالت گردن زد و به نام ازادی تیر باران نمود . همچنانکه می توان به نام زندگی همه را از زندگی ساقط کرد . اما هرگز نمی توان لکه ی ننگی را که بر دامن مدیریت توسعه ی این سرزمین است به این اسانی شست و از بین برد .
باید از خود بپرسیم که در راستای منافع واقعی این مردم کدام یک از این ادم هایی که اتفاقا ممکن است بسیار هم شریف باشند و مهربان برنامه و میثاق نامه ای دارند . کدامیک ان قدر شهامت دارند که برای سربلندی این کشور در موقعی که نیاز به فدا کاری باشد خود سپر اماج تیر ها شوند تا به این مردم اسیبی نرسد .کدامیک برنامه ای برای ادامه ی بقا این مردم و زندگی این ملت دارد ؟
ما نمی خواهیم با اسرائیل بجنگیم ، همچنانکه با امریکا اراده ی نبرد نداریم ما فقط می خواهیم زنده باشیم و برای زنده ماندن کودکان مان و برای زندکی کودکان این کشور تلاس نمائیم ، همین . کدامیک برنامه ای برای ان دارد که در فاصله ی یک سال اول فشار اقتصادی و بحران زندگی این مردم فلک زده سامان و کاستی یابد . کدامیک می توانند برنامه ای عرضه کنند که اب – برق – گاز و انرژی برای تمامی خانوارها ی این ملت رایگان باشد همان که مرحوم امام خمینی در همان ابتدای انقلاب وعده ی ان را به ملت ایران داد . همان که می شود ان را انجام داد و ... حتی اگر اندکی از سرانه ی نفتی این ملت فقط صرف بهبود زندگی خود انان شود .
(سرانه ی نفتی ایرانیان با همین نفت 45 دلار حدود 450 دلار است . این سرمایه چی می شود . کارخانه ای که شکل نمی گیرد . دانشی که افزون نمی گردد . چه بر سر این سرمایه ها می اید ؟ هزینه های درمان هم که سالیانه بر میزان ان افزوده می شود و حال دولت فقط 30 در صد ان را از طریق بیمه می پردازد . چی می شود این همه سرمایه و ثروت ملی ، با این همه ما چه می خواهیم ؟)
رئیس جمهور ایران باید چه امتیازات و شاخص هایی داشته باشد ؟
وقتی که زندگی در خطر است ؟
وقتی که باید شروعی دوباره داشت و قتی که باید از اندک سرمایه های محدود و معدود این کشور یعنی نسل جوان ان حفاظت کرد و قتی که زیرساخت های این کشور در استانه ی فرو ریزی است ، و قتی که راه اهن ، مترو ، و هر انچه هست در ساختاری سیاسی و در داخل کاست قدرت تعریف شده و قتی که ، رئیس جمهور باید فقط یک ادم نامتعاف باشد تا بتواند در برابر امواج کوبنده و سهمگین بحران های رونی و روانی و بین المللی و درون کاستی برامده از گروه های مافیایی قدرت درون کاست بایستد . چرا که اگر دارای عقل سلیم باشد این کارو فعالیت وی منجر به درگیری با سایه های قدرت و سایه های وحشت در ایران خواهد شد که تمام اقتدار در دست انها است و قطعا عقل عافیت نگر اجازه نخواهد داد که بتواند در برابر انها ایستادگی نماید ولی اگر اندکی نا متعارف باشد ، رویارویی با وی برای اقتدار در سایه دشوار خواهد بود ....
با این حال هر شرایطی که ایجاد گردد ، یک مساله همچنان پابرجا و اصولی خواهد بود و ان فقدان ادراک ارگانیک و همه جانبه نگر توسط مدیریت خواهد بود که می تواند هر اسمی داشته باشد .رئیس جمهور ... مدیر ...


با این همه انچه به عنوان شاخص های یک رئیس جمهور باید انتظار داشت ( نگاهی اجمالی ) به مسائل عمده ی زندگی ایرانیا ن داشته باشد .
انچه در این میان مهم است ان است که رئیس جمهور نه از دیدگاه یک مدیر مالی و یک حساب دار ظریف دقت در اموال مردم و روابط انها و یک باج بده و اغماض کننده نسبت به قدرت های در سایه ، دیده نشود .
به دیگر سخن ، رئیس جمهور حساب دار ظرفیت و توانایی های مردم نباید باشد و مدیری که محاسبه نماید که هم اکنون چقدر هزینه کرده ام و چقدر باید بستانکاریم را باز پس گیرم . رئیس جمهور باید با نگرشی اینده مدارانه و ارزیابی در مناسبات و تعاملات مبتنی بر سرنوشت و فرجام ملت به کشور بنگرد . انجه که تاکنون وقوع یافته ، همواره ان بوده است که رئیس جمهور مدیر مالی سیستمی بوده که حساب دخل و خرج ملت را ارائه می کرده و با دقت بسیار کوشش نموده است که تا انجا که می تواند ، از توانائی های مالی و دانشی ملت برای خود و سیستمی که در ان قرار دارد بهره گیرد .در حالی که نسبت به قدرت های فرا دست هرگز جنین رفتاری نداشته و بلکه در بسیاری از مواقع با خاصه خرجی و اهدا و عطایای بسیار کوشش کرده ، ساختار قدرت در سایه را از خود راضی نگه دارد .به هروی شایسته است که نخست رئیس جمهور اندکی به واقعیت های موجود در صحنه ی زندگی مردم توجه نماید .

ایا هرگز رئیس جمهوری در ایران از خود پرسیده است که چرا ؟



نسل پشت نسل تنها امتحان پس می‌دهیمدیگر انسانی نخواهد بود قربانی بس است
فاضل نظری







سالیانه بیش از 5/1 نفر را هزینه های درمانی به زیر خط فقر می کشد .
حقوق و مزایای کارمندان در جایگاهی است که کمتر از 7500 دلار متوسط سرانه ی متوسط جهانی است .( یعنی به تعبیری هر نفر که کمتر7500000 از هزار تومان داشته باشد فقیر است و از میانگین های جهانی کمتر درامد دارد .)
هزینه های تحصیل و برایند های متعاقب ان را ایا هرگز دیده است؟
ایا دیده است که که چگونه به عنوان یک نفر ادم معمولی برای تحصیل اقدام می کنی پس از سالها ایستادن پشت در کنکور و یا هزینه های سرسام اور دانشگاه ازاد ، مدرکی با هزار فلاکت دریافت می کنی ،سالها به قیمت نابودی سرمایه ی خانوادگی و یا قرض و مصیبت می گذرانی و ان گاه فارغ التحصیل می شوی ، 9 تا 10 ماه ، باید در صف اعزام به سربازی بمانی ، وقتی که می خواهی سرکار بروی می گویند کارت پایان خدمت ، وقتی می خواهی به سربازی بروی همه می گویند نوبت ...و بعد تو پس از 9 تا 10 ماه فضایی پیدا می کنی که بروی خدمت سرباز ی و باز انجا حداقل 18 ماه بطور میانگین علاف می شوی ، باز دوباره یک دور شروع می شود و تو هیچی نیستی ، رفنه ای به سربازی و بر گشته ای و باید حالا کار پیدا کنی اگر کاری وجود داشته باشد ، کدام کار ؟ هیچ کاری وجود ندارد . باید فقط کارمند شوی . با این مدت اتلاف وقت همه چقدر کشور می تواند از توان انسانی و نیروی کارش بهره ببرد ؟
یا رئیس جمهور کنونی و بعد از این می داند :
بعد از فراقت از سربازی و تازه یافتن کار اگر جز ان گروه از خوش اقبال های دنیا باشی که می توانند بدون پارتی کاری و شغلی بیابند (سرنوشتی که اغاز و پایان ان غمبار است ) بچه دار می شوی فرایندی که خود مصیبتی بر مصائبت می افزاید و اگر این مصیبت روی ندهد باید منتظر بحران های برامده از ان باشی ، از فقدان بچه ، از زندگی درهم ریخته ای که با اندک تلنگری در هم می شکند و فرو می ریزد و...زایمان که فرا می رسد درد هر دو نفر را فرا می گیرد ، چدر را برای پرداخت هزینه ی کمرشگن و مادر را برای زایمان ، زایمانی که اغلب منجر به سزارین است و با بیمه بیش از 2 میلیون تومان حداقل هزینه دارد . اینها را که تمام می کنی باید خانه بخری چون صاحب خانه تو را با گریه های کودکت نمی پذیرد و.. ( بهترین و عالی ترین حقوق برای یک مهندس فوق لیسانس فنی ( برق ) در شرکت نفت حقوق و مزایا ی در وهله ی نخست حدود 750 هزار تومان است تازه تو جز معدود افراد خوشبخت این جامعه هستی اگر این فرصت نصیب تو شود و تو بتوانی چنین موقعیتی پیدا کنی ان هم در شرکت نفت و اگر جز معلمان و یا سایر کارمندان با همان مدرک و رتبه باشی که .... ).و چون پول نداری ، به حاشیه ی شهر رانده می شوی ، انجا یک خانه ی کوچک با هزار نوع ناهنجاری پیدا می کنی در بدترین نقطه ی شهر ( هر شهری که می خواهد باشد – جز کلان شهر ها ) جایی که حداقل پرداخت اجاره خانه 350 تا 500 هزار تومان است و تو باید این پول را بپردازی . و زندگی ات را هم شروع کنی . از مبلغ 750 تمان دریافتی در بهترین شانس زندگی تو باید 350 تومان بدهی برای کرایه خانه و در این شرایط ایا هزینه ی خانواده کمتر از 200 هزار توما ن است ؟
قبض ها اب – برق – گاز و تلفن همراهت ماهیانه حداقل 100 هراز تومان است و تو باید پس انداز هم داشته باشی ( حداکثر پس اندازت با این شرایط ماهیانه با اضافه کارت حدود 200 هزار تومان بیشتر نخواهد بود ) و انتظار می کشی که سرمایه و اندوخته ات کی بشود حدود 30 تا 40 میلیون تومان که بتوانی یک خانه ی50 متری بخری و با این احتساب سالیانه حدود 5/2 میایون پس انداز داری و 20 سال طول می کشد تا بتوانی 50 میلیون تومان پس انداز داشته باشی و با ان خانه بخری ، اما مگر قیمت ها تا ان زمان ثابت است ، خانه ی 50میلیونی تا ان زمان می شود ، حداقل 200 میلیون تومان ، و باز تو عقب افتاده ای ...تازه ان وقت بچه ات شده بیست ساله و باید در انتظار تحصیل او چند تا کار را باهم انجام دهی و باز وام بگیری و باز دوباره شروع کنی برای تحصیل او کار کردن و بعد دوباره او هم اضافه می شود ، به هر حال فرزند یک مهندس است و تو نمی توانی او را که به حال خود رها کنی و بعد او می ر ود توی نوبت سربازی و بیش از سه سال عمرش بر باد می رود بخاطر چی ؟ هیچ ....
(این سرنوشت تحصیل کرده های این قوم است ، وضعیت بیکار های کم سواد و بی سواد چگونه است ؟)
ایا رئیس جمهور کنونی و بعد از این می داند ؟
عاقبتش باز اگر مثل خودت خوش شانس باشد ، باز این روند ادامه می یابد و تو همچنان در حسرت یک خانه می مانی با فرزند و یا فرزندانی که بار انها هم روی دوش تو است . و اگر این فرزند دختر باشد که مصیبتی بر مصائبت اضافه می شود – جهیزیه و بعد ادم های ناهنجار و هزار معضل که باید از پس همه ی انها بر ایی ...
رئیس جمهور باید بتواند درک کند که چند در صد از ادم ها این قدر خوش شانس می باشند که قادر ند کار دولتی پیدا کنند ؟
رئس جمهور باید بداند که افراد بیکار هم عضوی از این خانواده ی بزرگ ملت هستند و درست اندازه ی بقیه از این کشور سهم دارند و در ست به اندازه ی همه باید از فرصت کار و تحصیل و ازدواج بهره داشته باشند .
رئیس جمهور باید بداند که چرا باید حداقل 3 سال عمر یک جوان باید در سرباز خانه ها تلف شود ، ان هم در عصر جنگ های الکترونیک ، جنگ های تخصصی و رباتیک ، جنگ های اندیشه و تفکر و ...
رئیس جمهور باید بداند که چرا باید هر روز همچنان که بر هزینه های تحصیل افزوده می شود ، بر مصیبت های مردم و بیماران ، دختر ها و جهیزیه ها و... افزوده می شود .
رئیس جمهور باید بداند که چرا باید :

الف – جرا باید این کشور سرباز فرو مانده و بی تخصص و بی اتیه از منظر نظامی گری داشته باشد ، چرا نباید این سرباز ها حقوق و مزایای مکفی داشته باشند ؟ چرا نباید ارتش و سرباز تخصصی شکل بگیرد ؟ چرا باید اصولا انچنان از فضا و محیط پیرامونی وحشت داشته باشد که ناچار به توسعه ی جنگ افزار ها و نیرو های انسانی در گیر در ان بپردازد بجای ان که به توسعه ی ملی در سایه ی صلح فکر نماید ؟
ب- چرا توسعه ی ملی برامده از کار و دانش و توانایی ها ایجاد نمی شود ، چرا بهترین سالهای عمر یک جوان تباه می گردد ، چرا نباید سرباز متخصص ایجاد شود ؟
ج- چرا شعارها و عمل ها با یکدیگر مغایر و متضاد هستند . چرا باید شکاف در حرف و عمل به فریبی بزرگ تبدیل گردد .
خ – چرا نباید استاندارد های مدیریتی و کیفیت در مدیریت ایجاد شود ؟ چرا در کشور چین اگر مدیری تخلف کرد به اشد مجازات می رسد و اگر تخلف وی در فقدان توانایی در سامان دهی و توسعه ی کارکردش بود ممکن است حتی اعدام گردد و در انگلیس این گروه از مدیران برای مدتی و گاه همیشه از کار بر کنار می شوند ولی در ایران کسی به کیفیت کارو تدبیر مدیریت توجهی ندارد ؟
د – چرا باید کشور ایران درگیر استرس ، اضطراب بزرگ جنگ ، بحران ناارامی روحی و روانی شدیدی گردد بخاطر ان که همواره بر میزان بحران زایی و اشوب طلبی افزوده می گردد ؟ در حالی که تمامی کشور ها و ملت ها کوشش می نمایند محیط امن و سالمی به لحاظ روانی و روحی به دور از تنش و اضطراب از جنگ ایجاد نمایند ؟
آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد؟بال وقتی قفس پر زدن چلچله هاست
چرا
چرا
.....
خلاصه اگر باید کسی بیاید و اندیشه ای برای تغیر داشته باشد ، اگر ناچاریم ، ماسک دمکراسی بر چهره داشته باشیم ، حداقل باید به مسائل پیوست توجه نمائیم .

شاخص های مهم یک رئیس جمهور شایسته ( اگر در کاست قدرت هنوز ادم شایسته و خرد مندی بتواند جایگاهی داشته باشد ) و وظایف و مسولیت هایی که باید انجام ان را تعهد نماید و برای ان راهبرد خویش را عرضه نماید :
داشتن یک برنامه ی منظم و اجرایی با ارائه ی تعهد روشن و مکتوب برای انجام تمامی برنامه های خود پس از انتخاب شدن
ایجاد حداقل 8 میلیون کار و فرصت شغلی ( ملت ایران گدا نیست که مال خودش را به شکل صدقه به خودش بدهند و منت هم داشته باشند ، ملت ایران دارای عزت نفسی برجسته و بسیار شاخص می باشد )
تحقق اهداف انقلاب و رهبر فقید ان مرحوم امام ( ر) در ارائه ی اب – برق – گاز و حملو نقل عمومی رایگان برای همه ی ایرانیان
حذف کلیه ی مالیاتها ، تعرفه ها و...تمامی ساختار ها و سازمانها از شهرداری تا دولت و برای کلیه ی افراد کشور
اعطای وام های ارزان و بلا عوض به تمامی متخصصان و تولید کنندگان به شکل تحویل دستگاه ، ابزار ،تاسیسات و اموزش رایگان و دائمی
ایجاد دولت کوچک و چابک و چالاک با حذف و ادغام تمام وزارت خانه ها در 5 وزارت خانه ، و تشکیل دولت ها و پارلمانهای اقتصادی و توسعه ایی در کل کشور و نواحی ( تمام اختیارات باید در دست خود مردمی باشد که در قالب سندیکا ، اتحادیه ، تشکل اقتصادی و صنعتی فعالیت می نمایند ، بدون مداخله ی دولت – دولت فقط نظارت بر انجام و راهبری بر سیستم باید داشته باشد )
واگذاری کلیه ی امور مربوط به صنعت ، بانک داری ، معدن ، تکنولوژی ، خدمات و... باید به بخش خصوصی با هزینه ی دولتی واگذار گردد . بدیهی است که نظارت بر عملکرد این ساختار ها فقط باید توسط گروه های غیر انتفاعی مردمی و با هدایت و کارشناسی دولت انجام گیرد .( بهترین متخصص برای صنعت بی گمان تولید کننده ای است که خود رنج ان را می کشد نه کسی که از تولید هیچ نمی داند و فقط بخشنامه صادر می نماید )
پرهیز از سیاست نفرت ، کینه ، دشمنی ، جنگ طلبی و بحران سازی و بجای ان تمرکز شدید و قطعی بر بهبود شرایط اقتصادی و رفاه اقتصادی که نتیجه ی ان الزاما باید منفعت اجتماعی شود .( راهکاری که چین و بعد ها پوتین اتخاذ نمود تا از کشور هایی با رفتار سیاسی متفاوت با دنیا ولی درهم شکسته و بی ساختار ، کشور هایی با اعتبار و محترم در صحنه ی بین المللی ایجاد کردند . پوتین نمونه ی یک مدیر شایسته ای است که از یک کشور در حال انحطاط و فرو پاشی یک کشور ابرومند و معتبر ساخت ) اولویت نخست در این کشور ها ، ایجاد تعارض سیاسی و تفکری نبود ، اولویت را بر رفاه اقتصادی منتج به منفعت اجتماعی قرار دادند .
استقبال از دست های گشوده ی ایالات متحده ی امریکا برای همکاری و همسازی و ایجاد فضایی امن و کاملا منطبق بر بهره برداری اقتصادی و گریز از مناقشات سیاسی و ائدولوژیک در سطح منطقه و جهان .( تنش زدایی بی وقفه و بدون مجادله )
ایجاد فضای تولید و کار بدون چالش در کشور با توجه به رویکرد های مهم امنیت غذایی و بحران های برامده و تبعات ان ( در سال 2020 با قطع تولیدات گندم و کاهش اراضی زیر کشت در امریکای شمالی و استرالیا به معضلی فراگیر تبدیل خواهد شد ) لذا ضروری است با تمام قوا در صدد بهینه سازی ساختار تولید در روستاها و بهره وری در اراضی زیرکشت کشور بود .
بهره گیری از جریان سازی و شکل دهی به نهضت نهادینه سازی ارزش های دانایی در حل معضلات و مشکلات ملی با اراده و عزم ملی
رفع و از بین بردن تمامی موانع مربوط به تجارت و بازرگانی بین المللی و ایجاد و شکل دهی به سرمایه گذاری فرا مرزی و بین المللی و جذب سرمایه های جهانی به منظور توسعه و شکوفایی ملی
و....
بی گمان ، همه ی ما ایرانیان سالیان بسیاری است که این واژگان را شنیده و از تفاسیر انها اطلاع داریم . تفاسیر و معانی ای که هیچ سنخیتی با اصل واژه نداشته و سبب لوث شدن و فرو پاشی بار عاطفی – اجرایی – سیای و اجتماعی این کلمات و واژگان در نظام اسلامی گردیده است .از این روی الزامی است که برای این مجموعه از شاخص های نظرگیر و اجرایی باید هر کاندیدای ریاست جمهوری ، برنامه ی اجرایی و عملیاتی خویش را برای تحقق این اهداف به شکل واضح و شفافی تبیین کرده و با ارائه ی زمان بندی معین ، نوع و راهبرد حصول به نتیجه ی این سازماندهی را اعلام نماید . یقین ان است ، که ورود به چنین گستره ای خود موجبی خواهد شد برای درک اینده شناسی رفتارو کنش های بین المللی ، ساحت مقدسی که دیرگاهی است توسط مدیریت و نظام فکری ایران به فراموشی سپرده شده و روز مره گی و حرافی های بی برنامه و کارهای مطالعه نشده در پهنه ی ازمون و خطا جای ان را در سیستم اجرایی و فکری کشور گرفته است . شاید بدین طریق مجرایی برای بهبود و بهسازی ملی ایجاد شود ، البته اگر ملت ایران و ما به عنوان اعضای این خانواده ، چنین خواستی داشته باشیم .
و...
اما مادام که این ملت گرسنه ، بیمار ، مضطرب ، پریشان و افسرده است ، تنها باید اندیشه ها حول محور نجات جان این مردم ( ما ) صورت بگیرد .
من به عنوان یک ایرانی ، نه مایلم با اسرائیل وارد جنگ شوم و نه تمایلی دارم که از مردم سالاری دینی و غیر دینی ان چیزی بدانم . نه تمایلی به عدالتی دارم که کمرم را شکسته است و نه اراده ی ان را دارم که از سیاست چیزی بدانم .، من زندگی می خواهم ، من رفاه می خواهم ، من می خواهم که مادرم ، پدرم ... و تمامی بیماران این سرزمین که از ثروت سرشاری بهره مند است بی انکه ناچار به گدایی بنشینند مداوا شوند . من دیگر حرف و گفتمان نمی خواهم ، من عمل می خواهم و برنامه ای که نشان دهد مدیریت این کشور اگر نه اندازه ی پوتین بلکه حداقل نیمی از اراده ی او را در درک منافع ملی و بهبود سرزمینی دارد .
من نمی خواهم خودم و فرزندانم و تمامی فرزندان این کشور به نام ازادی و عدالت در حالی که گرسنه هستند ، تن و شرافت فروشی نمایند ، می خواهم ابتدا زنده بمانم و انگاه وقتی که زنده ماندم بیندیشم که چگونه می توان به دیگران زندگی بخشید ...
من رئیس جمهوری می خواهم که بفهمد زندگی در گرسنگی ، رنج حرمت ، بیماری شرافت ، فقر مزمن و بیکاری چه طعمی دارد .
من به نام زندگی ، به نام حرمت انسانیت رئیس جمهوری می خواهم که معنای زندگی را دریابد و دیگر هیچ ...