۱۳۸۷ اسفند ۱۰, شنبه

امید روئیده در بحران
همواره در سخت ترین شرایط ، آنگاه که جهان اندیشه و تدبیر می پندارد که هستی بر باد رفته و فر جامی دیگر نیست ، آنگاه که بحران به او ج خود می رسد مکانیزمی خود انگیخته از سازگاری ، ترمیم و بهبود در ایران آغاز به کار و فعالیت می کند ، چنین مکانیزمی اکنون نتیجه ای درخشان را ببار آورده ، نتیجه ایی که سبب شده رفتار فرد گرایی و اصالت سود بجای فرهنگ صدور انقلاب و شهادت و... پایگاهی ملی و مدیریت بیابد ، رفتاری که مغایر با مبانی و اصول اولیه ی انقلاب است و این استحاله در مدیریت و نظم اجتماعی فقط توسط یک گروه از مردم ایران بیشترین انسجام را یافته و آن بانو های بزرگوار ایرانی هستند ، کسانی که با مقاومت مدنی و رفتار شاخص تعالی جویی موجب انهدام زیرساخت های مدیریت کنونی جامعه شده اند
استحاله و مکانیزم دگرگونی چگونه در ایران عمل می کند و ماهیت آن چیست ؟
. هنگامی که اعراب با شمشیر ایران را تسخیر کردند همچنان که مصر و لیدی ، فیقیه و روم شرقی و....همگان را انتظار آن بود که ایران نیز مصر با آن تمدن باستانی و شکوهمند همه چیز را از دست داده و و یک سره و به یک باره عرب خواهد شد . اما ایران عرب که نشد هیچ ، بلکه موجب استحاله و بحران در ادیان و باور ها ، رفتار و پویش ، بینش و سازش در اعراب بادیه نشین صحرای عربستان گردید . ایران با همان مکانیزم درونی خود ترمیمی ، دیگر بار سر بر آورد ، اسلام را از اعراب ستاند ، تمدنی شکوهمند از اسلام در جهان ارائه کرد و نقش اعراب را در توسعه و تکامل ارضی دین جدید محو کرد .در فراگرد تاریخ پس از قرنها نوبت به مغول ها رسید ، مغول ها با تاراج و غارت ایران بر سر زمین ایران و شهر هایی که تمدن مانع از جنگاوری آنان می شد ، به یک باره ایران را ویران ساختند ، اما دیری نپائید که همین مغول ها به نمانیدگی از تمدن ایران ، سلسله ی شاهان فارسی زبان هند را ایجاد کردند و بنا های درخشانی همچون تاج محل را ساختند .گسترش تمدن ایرانی در شبه قاره ی هند آنچنان زیاد بود که سبکی در شعر و ادب فارسی به نام سبک هندی شکل گرفت .
غرض آن است که مکانیزم شگفت انگیز و ترمیم گری در ژرفای تفکر و خلاقیت مردمان فلات ایران وجود دارد که می تواند هر چیزی را به شکلی که خود دوست دارد دچار استحاله و تغیر نماید . این مردمان همان ها ستند که با خلاقیت و نبوغ ، توانستند در سخت ترین شرایط و خشک ترین منطقه ی کویر با حفر قنات ، آبادانی و زندگی را به منطقه ارزانی دارند ، همچنان که این قوم نخستین قومی بود که در مناطق پر آب و با باراندگی زیاد توانست با زهکشی مزارع و باغها ، مناطق پر باران و لم یزرع را تبدیل به بوستانهایی سبز و خرم نماید .
این است خصلت شکوهمند فرهنگ و نمدن ایرانی ، تمدنی که قادر است در سخت ترین شرایط دوباره سر از خاک بر آورد .
این تمدن همان است که توانست در جهان معاصر نیز غرب را به سبب توانایی هایش در تغیر و استحاله ، بشدت تحت تاثیر قرار داده و موقعیتی خاص از منظر خرد و عقلانیت انباشته شده ایجاد کند .، این تمدن و فرهنگ هرگز همسان و همپایه ی فرهنگ افغانستان و عراق لحاظ نشده و اگر نه دیرسالی بود که غرب با حمله به ایران ، همان رفتاری را با مدیریت ما می کرد که با عراقی ها نمود ....( تمام ایرانیان با هر زبان و مذهب و ... که باشند باز هم ایرانی بوده و هرگز قطعه ای جدا مانده نیستند ، اعراب ایرانی ، فقط عرب زبان هستند و هرگز سامی نژاد نیستند و نبوده اند ...)
ایران در ظاهر با ایران در درون بسیار متفاوت است ، همچنانکه ملت ایران نیز دچار تغیر و درگونی در درون و بیرون می باشند . به هر وری ایران در طی سی سال حکومت جمهوری اسلامی ، طوفانهای مهیبی را از سر گذراند ، طوفانهایی که می توانست هر ملتی را از پای در آورد ، همه چیز در طی این سی سال سخت و دشوار بود ، اما با همه ی این سختی ها و مشکلات ، عزم و اراده ی ملت ایران برای بهبود و تغیر هرگز دچار خدشه و تشویش نشد . فقر ، فحشا ، جنگ ، بی نظمی مدیریتی فشار های سخت و تکان دهنده ای را به ملت وارد ساخت ، اما گویی مردم در عهدی پنهان و نانوشته با اراده ای تغیر ناپذیر در برابر ناملایمات در کنار هم ایستادند و ..
در طی سی سال ، حاکمیت فشار نامتعارفی وارد ساخت ، حاکمیت اراده ی آن داشت که ملت ایران را با شکل و نمایی دیگر در جهان معرفی کند و تصویری دیگر از آنها عرضه کند ، حاکمیت می خواست ارزش های طالبانی و القاعده ایی را در ایران پایدار سازد ، شلوار بر چهاپایان بپوشد ، تلویزونها را اعدام کند ، خانم ها را خانه نشین کند ، مادران و خواهران مارا در بند مردان ( پدر – برادر – شوهر – و... خودش ) بکشد .
اما چی شد ؟ چکمه های خانمها ساق نما شد ، روسری ها عقب رفت ، زنها بزرگترین گروه ورودی به دانشگاه ها را شکل دادند ، خانم ها بزرگتری آثار هنری را آفریدند و....
خلاصه خواست ملت را به شکل مورد علاقه ی خود تزئین کند خودش همرنگ با ملت شد ، خواست فرهنگ صدها سال پیش اعراب را همچون طالبان افغانستان در ایران ، پیاده کرده و شکل دهد ، اما خودش همرنگ شد . ملت در فراسوی زحمت ، مرارت ، رنج و تباهی بسیاری که کشید و متحمل شد ، سرانجام توانست فرهنگ متناقضی را برای مدیریت تعریف کند ، فرهنگ مصرف گرایی ، ثروت اندوزی ... و با لاخره فساد از بالا تا پائین را گرفت . مسابقه ی پول دار شدن ، ویلا ، خانه های تودنتو و کبک ، ویلا های خارجی ، تفریحات خارجی و..جای حجره – سجاده – زندگی ساده ی اولیایی را گرفت . مدیریت و حاکمیت خواست با غرب بجنگد و لیبرالیسم را ریشه کن کند اما سرانجام خودش هم در همین مسیر افتاد و فرو رفت – اصل 44 قانون اساسی و گریز از اقتاد اسلامی و تمایل به اقتصاد لیبرالیستی - مبین چنین رویکردی است .
باز تاکید می نمایم که ملت ایران برای چنین استحاله و تغیراتی ، بهایی سنگین را پرداخت کرد ، همچنانکه این بها را در زمان اسکندر ،تهاجم اعراب ، حمله ی مغول ، هجوم تیمور و... با شهر های ویر ان ، فقر گسترده ، فحشا ، فروپاشی نهاد های ملی و حتی تغیر زبان و... داده بود . اما مساله ی مهم فرجام است ، فرجامی که در آن این ملت ایران بوده که همیشه پیروز بیرون می آمده .فرجام اسکندر و سلوکیان اسحاله و افتادن در دامچاله ی ایران بود ، همچنان که فرجام حمله ی اعراب برکشیده شدن شیعه و تقابل با اندیشه ی عرب محوری بود ، شیعه یافتن راهی بود برای تقابل با سنت عربی .( لازم به توضیح است که بدانیم تفاوت های بنیادینی میان شیعه و سنی ایرانی با غیر ایرانی آن وجود دارد . هیچ سنی ای در ایران همچون دیگر اهل سنت متحجر نیست ، همچنانکه هیچ شیعه ی ایران مثل دیگر شیعیان خشک تدبیر و انعطاف ناپذیر و متحجر نیست ، هیچ کدام فرومایه نیستند که خون انسانی را بر زمین بریزند و از قتل و آدم کشی همچون آنها که در خارج از حوزه ی فرهنگ ایرانی عمل می کنند ، لذت ببرند .در واقع اسلام ایرانی با هر رنگ و واژه ای که آن را بخواهیم تزئین نمائیم از سنی تا شیعه و از زیدی تا اسماعیلی ...دارای اصلت و شخصیت فرهنگی و انسانی متفاوتی نسبت به دیگران با همین القاب می باشد .) به دیگر سخن ، فرهنگ و تمدن ایرانی عاملی برای فراز مندی و جوهر هایی برای تعالی بوده که بالاترو بهتر از ائدولوژی عمل کرده است ، عاملی که می تواند در هر شکل از باور و اعتقاد مبانی رفتار خرد مندانه ، عقل گرایی ، صلح جویی و عشق را وارد کرده و فراورده ی دیگری را تولید نماید . از این روی ارجح آن است که همواره در مورد ادیان ایرانی و رفتار اعتقادی ایرانیان سخن به میان آید . چرا که این همان عامل ترمیم گری است که سبب شده علی رغم تمایلات مدیریت به بحران طلبی و آنارشیسم رفتاری در سطح منطقه و جهان ، ایرانیان با رفتار های خود عدم همراهی و همسویی خود را در گستره ی مقاومت منفی و مدنی نسبت به این رفتار مدیریت نشان داده و مدیریت را ناگیز از تغیر روش و راهبرد کند . دلیل چنین تغیری آن است که همواره با پول و ثروت نمی توان به اهداف رسید ، بلکه در کنار آن نیروی انسانی تربیت شده و پایداری نیز لازم است .عامل انسانی همان مولفه ای است که به آن سرمایه ی اجتماعی و از منظر نظامی استحکامات انسانی می گویند .
به هر روی اینک مدیریت کشور دریافته است که در این سرزمین نیروی انسانی مستحکم و متعهدی به تعبیر خود ندارد – تقسیم کشور و مردمان آن به خودی و غیر خودی ، حقوق بگیر و جیره خوار با بیکار و رانده شده ، متعهد و غیر متعهد مبین چنین پنداری درست در مدیریت است – از همین جهت مدیریت می کوشد با تمام توان خود مناسباتی را مهیا سازد که بخش عظیمی از مردم به خودش وابسته شده و در سایه ی سیطره ی وی باشند ، روند رو به گسترش افزایش جیره بگیران و حقوق خواهان دولتی و نظام بیان گر چنین مناسبات شکل یافته و افقی نابهنجاراست و اگر نه چگونه ممکن است ژاپن با دوبرابر جمعیت ایران و با قدرت اقتصادی و .... بیشمارش فقط 200 هزار کارمند داشته باشد ( غیر از بخش آموزشی ) و ایران بیش از 8 میلیون نفر ، مشکلی که بنا به گفته ی مجمع تشخیص مصلحت نظام 98 درصد آن - فقط در مورد کارمندان ، نه حقوق بگیران بیکار و بدون عمل - مازاد بوده و چیزی جز ورشکستگی به همرا نخواهند داشت .
به هر روی با توجه به کارکرد مدیریت در جذب و بکارگیری نیروی مازاد و عدم اطمینان از همراهی ملت در پروسه های بحران آفرینی و پشتیبانی از رویکرد آشوب زایی از سویی و افزایش تضاد طبقاتی و منزلتی و فساد رو به گسترش در بدنه ی مدیریتی کشور که آقای احمدی نژاد از آن به عنوان مافیا نام می برد ، نشان دهنده ی این واقعیت است که دوره ی استحاله ی مدیریتی در ایران به پایان خود نزدیک است .دوره ای که مدیریت شکلی متفاوت از آنچه آرزو داشت را به خود گرفته و درست در جهت خلاف آرمان های نخستین پیش می رود .
اهمیت این مساله از آن روی حائز اهمیت است که در یابیم که در فراگرد تاریخ ، ایرانیان پس از استحاله ی آدم کشان و دیکتاتور هایی نظیر اسکندر – چنگیز – تیمور و....ساختاری از مدیریت دلخواه خویش را شکل داده و بنا کرده اند . پس از سلوکیان ( باز ماندگان اسکندر ) بزرگترین دمکراسی ایران برای همیشه تاکنون در سلسله ی اشکانیان شکل گرفت و مجالس مهستان و عوام ایجاد شد .پس از حمله ی اعراب ، تمدن اسلامی ایران در قرن سوم تا پنجم شکل گرفت و بزرگانی همچون ابوعلی سینا ، رازی ، امام محمد غزالی ، رودکی ، فرودسی و...ساختار جهان آن روز را دگرگون ساختند .پس از حمله ی مغول ، عرفا ن ایرانی سر بر آورد و تندیسی زیبا و اثر گذار از نفرت زدایی و عشق پایدار را ایجاد کرد بزرگانی چون حافظ ... پدید آمدند و نظامیه ها مبنای علم و دانش شدند . بزرگترین مدارس و دانشکده ها در ایران و فراگیرترین آنها ...
بدین لحاظ اینک در عصر فرا بحران مدیریت و کاست اقتدار گرا ، شکوفه های خرد و عقلانیت ، پس از این استحاله ی بزرگ در حال شکل گیری است ، مدیریت که در دامچاله ی سود و انباشت ثروت گرفتار گردید ارزش هایی مبتنی بر سود را مبنای تعامل و رفتار قرار داد ، چنین رویکردی مبین گریز از ارزش های متحجرانه ی فئودالی دیرین بوده و نشانه ای از تحول در هنجار های جمعی . گریز از آن ارزش ها و پرهیز از آرمانهای نخستین انقلاب توسط مدیریت است که اینک مدیریت را وادار کرده راهکار هایی مبتنی بر تغیر در الگو های رفتاری بگیرد و سود را اساس و شالوده ی مدیریت بر منابع و ملت قرار دهد . در واقع شکل و نحوه ی زندگی در ایران اینک عوض شده و الگوی لیبرالیستی و سرمایه داری جایگزین ارزش های فکری مدیریت شده است .
مدیریت که کوشش عمده اش بر سیاسی کردن ملت بود . اراده ی آن داشت که با سیاسی شدن جاعه آن هم از نوع پاکستانی آن ، عطف توجهی نسبت به باور های خود در بحران طلبی ایجاد نماید تا هر گاه که لازم شد و لازم دانست تمام مردم همپای آنها در گستره ی بحران طلبی و اغتشاش در مبانی انسانیت بکوشند . اما ناگاه با ملتی مواجه گردید که به سیاست به عنوان زنگ تفریح نگریسته و مدیریت را بازیچه ی خود و راهی برای ایجاد جک و لطیفه دانستند ، این مردم با هوشیاری و تغیر مواضع خود مدیریت را نیز به دنبال خود کشید ، اکنون الگوی زندگی نوعی از رفتار گسترش یافته ی آمریکایی در ایران است . مردم بجای آن که اسیر چالش ها و بحران ها و همراه با مدیریت در فضا سازی اغتشاش زا شوند ، در جستجوی اقتصد خانوار و کسب درآمد ، راه عقلانی را می پیمایند .( اگر چه فقدان امنیت اقتصادی و بحران فقر موجب تشدید این جریان گردید ، اما نمی توان از رویکرد ملی در این مساله غفلت ورزید ) . در رفتار جدید ملی ، مبنای تعاملات سیاسی و اجتماعی اقتصادی شده و نگرشی سود جویانه زیرساخت تفکر جمعی را به سوی درک و ارتقا منافع ملی کشانیده است . از آنجا که این همسان سازی رفتاری و گسترش فرهنگ اقتصاد پایه بر خلاف اندیشه و خواست مدیریت و کاست قدرت در ایران است ، چنین گرایشی خود معارضه ای خصمانه با آرمانهای انقلاب می باشد . در اوائل انقلاب مرحوم امام (ر) فرمودند که : اقتصاد از خر است ، خر فقط به خوردن فکر می کند و...، حال در کمتر از سی سال از آن فرمایش ، اقتصاد و تفکر اقتصادی بجای فرهنگ شهادت ، آرمانخواهی انقلابی ، باور های جهاد اسلامی ، صدور انقلاب و... را گرفته است و از آن مهمتر آن که خود ساختار مدیریتی نیز در این دامچاله گیر افتاده است ، نگاه امروز دولت و سامانه ی مدیریتی کشور بر اساس سود طلبی ، استحصال درآمد و... می باشد و البته آنچه که به این فرایند چشم اندازی شگفت را تعبیر می کند حذف و کمر نگ شدن صدور انقلاب تا آرمانهای انقلاب است و...
دیگر این ملت در پروسه ی پاکستانی کردن با هیچ دلیل و استدلالی به خیابانها هجوم نمی آورند ، شورش ایجاد نمی شود ، آتش زدن و اعزام به کشور های بحران زده و دچار جنگ شکل نمی گیرد ، ملت ایران به هیچ وجه راضی به آتش گشودن بروی هیچ انسانی نیستند ، دیگر نمی توان عاطفه ی کور و مواجی را در مردم ایجاد کرد ، دیگر هیچ منطقه ی بحرانی و جنگ زده ای که مدیریت برای آن سینه چاک می کند ، برای این مردم اهمیتی ندارد ، تنها یک چیز با ارزش وجود دارد و آن ، اقتصاد خانواده و خود است ، همان الگوی غربی و آمریکایی زندگی ، همان خرد ورزی گسترده و پایان ناپذیر ( البته می توان به زور و یا با دادن پول و...عده ای را به خیابان آورد و آنها را حمایت کرد ، اما کسانی که در راستای منافع اقتصادی خود راهی خیابان می شوند به همان سرعت می توانند پایگاه اقتصادی خود را تغیر دهند و متمایل به قدرت اقتصادی دیگری شوند که پول و اعتبار بیشتری می بخشد و...)
بدین سان ، هرگز و هیچ گاه در تاریخ این سرزمین هرگز فرد گرایی و رفاه جویی (زیرساخت سرمایه داری و امپریالیسم مورد لعن و نفرین مدیریت ایران در سحرگاه انقلاب ) تا به این حد در ایران تا به این حد رشد و توسعه نداشته ، رفتار و تدبیری که کاملا مغایر و متضاد با اراده ، خواست و فلسفه ی شکل گیری حاکمیت کنونی است ، و هیچ گاه تا این اندازه مدیریت نتوانسته در دام تدبیر ملت گرفتار گردد و استحاله یابد .
از این روی با توجه به گرایش و تغیر جهت ، سمت و سو ی رفتار های ملی و مقاومت مدنی و ائدولوژیک که عمده تلاش و کوشش آن بر شانه های بانو های این سرزمین استوار بوده ، باید امید به تغیر و تحولی بنیادین در رفتار مدیریت ایران کنونی را یقین داشته باشیم . دیری نخواهد پائید که ما خواهیم توانست ، زندگی خود را ، آنچنان سامان دهیم که عقلانیت و خرد بین المللی و خود ما آن را می پسندد .ملت در حال عبور از مدیریت است ، این مدیریت در کاست قدرت هر اسمی که داشته باشد – اصلاح طلب و یا اصول گرا – و به هنگام عبور ملت از مدیریت ، مدیریت تنها مانده ، مدیریت بدون پشتیبان و همراه باید ، دگرگونی را بپذیرد .
دیری نخواهد پائید که ما خواهیم توانست و موفق خواهیم شد کشوری آبرومند ، معتبر ، خوشبخت و با توسعه ای پایدار و رفاهی چشم گیر و ثروتی بی پایان داشته باشیم . ایران با مکانیزم خود ترمیمی و سازوگاری خود توانسته مدیریت را به نفع خود استحاله کند و از آن مهمتر شرایطی را پدید آورد که امید به اعتبارو سربلندی ، جایگاهی نظرگیر بیابد . اینک امید به بهبود و تعالی در انتظار ما است ، امید در حال ترسیم مبانی توسعه ی خود در جامعه ای است که سی سال در شرایط بحرانی و آشوب زده گی بسر برده است .
افقی روشن رویا ها ی تمامی فرزندان ایران می رود که دیگر بار نظامی شایسته و در خور احترام و معتبر ایجاد کند .

هرگز نمی نالم
نه،من هرگز نمی نالم
قرن ها نالیدن بس است
می خواهم فریاد کنم
اگر نتوانم سکوت می کنم
خاموش مردن بهتر از نالیدن است. (
منسوب به دکتر شریعتی )