۱۳۸۷ دی ۲۰, جمعه


جلینگ های وجدان


( جلینگ به معنای گودالی در زمین برای نگهداری میوه و غذا در قدیم و هم به معنای
قطع کردن)



















درست نیمه های این ماه درشهر مشهد 2 کودک 2 و 3 ساله در غربت خاک ارمیدند . روزنامه ها به ان مرگ ها مرگ سیاه نام نهادند . مرگ سیاه . جنایتی علیه همه ی بشریت . و پس از ان در تربت جام نارنجکی در میان عزاداران شیعه در شب شام غریبان منفجر شد و با خود کشته و زخمی بسیار اورد . همچناکه پیشتر از ان در سیستان و بلوچستان وانتی انتحاری جان دو انسان ملبس به به نیروی انتظامی را گرفت . شاید هیچ ارتباطی میان این قتل ها نباشد . شاید هیچ رابطه ایی هم در این میان نباشد . اما یک ارتباط بسیار واضح و مبرهن وجود دارد . ارتباط خشم و نا امیدیو ناکامی .
البته در کشوری که سالیانه بیش از 28 هزار نفر فقط در تصادفات رانندگی می میرند . در کشوری که پدر فرزندان و همسرش را بخاطر ناداری می کشد ( قتل سیاه اورمیه ) . در کشوری که سن فحشا در ان به زیر 13 سال رسیده و فراموش شده . در کشوری که بیش از 4 میلیون معتاد و بیمار با هزاران درد و ناکامی سرنوشت مرگبارشان را رقم می زنند و به انتظار مرگ خویشتن برای خود سوگواری می کنند . در کشوری که سالیانه بیش از 2 هزار نفر بر اثر ایدز می میرد و بیش از 200 هزار نفر در صف مرگ موحوش ایدز ایستاد ه اند . . در کشوری که هزینه ی درمان سالیانه بیش از 5/1 میلیون نفر را به زیر خط فقر می کشد ( در دوسال اخر ) . در کشوری که جلو در خوابگاه دانشجویان دکترا در دانشگاهی صنعتی می نویسند به علت ناامنی از ساعت 8 شب دیرتر به خوبگاه وارد نشوید . در کشوری که در قلب شهر سهروردی تهران چاقو برای نخبگان ریاضی و مهندسی ان هم در دوره ی دکترا می کشند و هیچ کس به ان بهایی نمی دهد . در کشور ی که هر روز ادم ها به سبب الودگی هوا می میرند و روزی بیش از 200 نفر در تهران فقط بطور مستقیم دچار حملات قلبی در رزوها ی الوده می شوند . در کشوری که صدها هزار جوان ان نا امید و بی فردا در ارزوی مرگ بسر می برند . البته که این قتل ها طبیعی و بدون بازخورد است
البته که مرگ دو کودک غریب 2 و 3 ساله در حرم مطهر امام هشتم نباید هیچ اهمیتی برای کسی داشته باشد . البته که نباید کسی برای مرگ عزاداران شام غریبان تربت جام و سراوان و ... کمترین اهمیتی بدهد .
نمی خواهم بدانم چرا نباید دولت و حاکمیت برای این مرگ ها اهمیتی قائل نیست . اما می خواهم بدانم که چه بر سر وجدان انسانیت امده . چه بر سر وجدان ایرانیان امده ؟
تا دیروز می توانستیم ادعا کنیم و به خود ببالیم که در میان ایرانیان هیچ کس اقدام به ترور ( مردم عادی و انسان ایرانی ) نمی کند . می توانستیم به خود ببالیم که هیچ پایه و تفکری قادر نیست از ما ملت ایران موجوداتی درنده بسازد و هیچ بمب و موشکی توسط ملت ایران بسوی هیچ کس در دنیا پرتاب نشده . اما حالا چی ؟
چه بر سر این ملت امده است ؟
چرا بها ربه چشمت زیبا نیست
/درخت باغچه خانه ات چرا شکوفا نیست
/
چرا دوباره گل شادیت نمی شکفد
/گیاه جلوه ندارد چمن فریبا نسیت /
به اب پاشی گلها چرا نمی ایی
/چه شد که بیلچه ات مهیا نیست /
چه حالتی شد انسان که بر تو می گذرد
/ غمی نشسته به جانت که که جای حاشا نیست /
مرا به سفره ی اندوه خویش مهمان کن
/ فقط همین و جز این از توام تمنا نیست / ........
محمد سنگ





نمی خواهم دوباره باز افرین لحظه های اندوه و درد برای ملتم و همه ی کسانی که می شناسم و نمی شناسم باشم . نمی خواهم گناه هیچ درنده خویی و نفرتی را به دیگران نسبت دهم . نمی خواهم یاد اور شوم که در طی 10 سال گذشته بار ها و بارها بعنوان یک محقق اینده شناس این چالش ها را بارها و بارها نوشتم و گزارش کردم . همان گزارش هایی که من را از همه ی مشاغلم ازاد کرد . همان گزارش هایی که مرا تا سر حد یک خائن به کشور و ملتم پائین اورد و من را همدست استکبارو استعمار ... معرفی کرد و نماینده ی رهبری در سازمانی نظامی پیشنهاد داد که به جرم همدستی و همکاری با استکبار جهانی نابود شوم و همان کسی که جلو ان همه مطالعه و تحقیق را گرفت و همه را نابود کرد . و مرا بیکار کرد . ان چنان که ناچار تن به احداث بقالی دادم و شدم بقال سر گذر و....( بخوانید سوپر مارکت تا کلاس کار بالا رود ) .
شگفتی تاریخ در ان است که در این کشور خائن امام زاده می شود و مخدوم خائن .( به تعبیر دوستی تا کنون هم زیادی زنده مانده ام )
بگذریم . فقط غرضم ان بود که اعلام نمایم که سالها قبل همه ی حکومت و مدیران کشور از سرنوشت محتوم و در انتظار خبر داشتند . همه می دانستند که الگی ایدز به زودی از مواد مخدر به روابط جنسی مبدل خواهد شد و همه می دانستند که نتیجه ی کلوخ اندازی سنگ است ( کلوخ انداز را پاداش سنگ است . سعدی ) . همه می دانستند که این خانه ی شیشه ایی که در اقرار گرفته اند استحکام ان را ندارد که به دیگران سنگ اندازی نمایند . همه می دانستند که باید تا فرصتی هست کاری انجام دهند و توسعه ایی فراز مند را پیش ببرند بدون مداخله در امور دیگران و بدون ایجد نفرت افرینی و خشونت ویی مازوخیستی . همه می دانستند که سر نوشت پلپوت ها و خمر های سرخ می تواند سرنوشت انها باشد . اما همه گفتند و ... که بیان کننده ی درد خائن است و باید بیکار شود . و نیک می دانید که در این کشور تهمت از چه نوعی است : زنباره گی و فساد اخلاقی – فساد مالی و کلاشی – ارتباط با دشمن و اقدام علیه امنیت ملی . اتهاماتی که هیچ کدام تاکنون نتوانسته به من سرایت کند مگر بعد از این ...
این مطالب را ننوشتم که همدردی و همسویی برای خود بیابم . نوشتم تا بدانید که بسیاری پیش از من و بعد از من در مورد این نوع از تعاملات بنیاد برافکنانه تحقیقات و کاوش های بسیاری داشته اند . و اغلب انها هم از زندگی و کار و فرصت تغییر محروم شده و در کنج عزلت به بقالی و دست فروشی و... پرداخته اند .( گمان نکنید که کار عیب است . اما چگونه است که وقتی که یک فوق دیپلم تا وزارت کشور بالا می رود و به یمن چاپلوسی و تملق سرنوشت کشوری را به دست می گیرد و با طرح نظریاتی همچون ناتوی فرهنگی و تهاجم ارزشی و ... می خواهد ملتی را خام کند و بر بیسوادیش سر پوش بگذارد . او باید هزاران کار داشته باشد و ادم های تحصیل کرده و محققی که ده ها کتاب و مقاله و ... دارند باید بقال شوند )
این هم مهم نیست . باورکنید مهم نیست که چه بر سر دانش و تدبیر این ملت امد .
اما مهم است که بدانید
مهم است که بدانید
بدانید
وقتی که مرحوم ایت ..خمینی وعده ی اب و برق و تلفن و ...کرایه و ... مجانی داد . وقتی که قرار شد به هر ایرانی پس از انقلاب 70 تومان پول نفت را بدهند . وقتی که باور داشت که می توان کشور را به سلوک معنوی هدایت کرد . اشتباه نکرده بود . اکنون هم من معتقدم که دیدگاه ایشان علی رغم ان که سانسور می شود اشتباه نیست .
می توان اب و برق و تلفن و گاز و کرایه ی حمل و نقل رایگان به ملت داد و بیش از انچه ایشان گفته اند از پول نفت به ملت اختصاص داد .
در دو سال گذشته سهم سرانه ی هر ایرانی از پول نفت 1143 دلار امریکا بوده است . به تعبیری هر ایرانی باید یک میلیون و صد و چهل و سه هزار تومان دریافتی از درامد نفت می داشته است .
این سرانه ی نفتی ایرانیان به کجا گریخته است ؟
دولت متوسط اعطای سرانه ی سلامت را برای ایرانیان 6 هزار تومان در سال می خواسته بدهد . فرض کنید . دولت این مبلغ را داده است و 6 دلار از سرانه ی نفتی کم کنید . سرانه ی تخصیص یافته برای عمران و ابادانی ( جاده – خیابان – پالایشگاه – و....) 5 هزار تومان بوده . هزینه ی سرانه ی اموزش و پرورش و دانشگاه و ... هم 20 هزار تومان بوده . و.... همه ی ارقام را در 10 ضرب کنید . می شود 310 دلار و یا سیصد و ده هزار تومان – دلار را هزار تومان محاسبه می کنیم – سرانه ی اعلام شده ی نظامی هم بوده 4هزار تومان . انهم بشود 40 دلار – ضرب در 10 – مجموع هزینه های مهم دولت 350 دلار می شود که اگر ان را از 1143 دلار کم کنیم می شود 743 دلار سرانه مازاد داشته ایم .
مساله ی مهم این است که این 743 دلار و یا هفتصد و جهل و سه هزار تومان به کجا رفته است ؟
سوبسید مواد غذایی – گندم کمتر از یک دلار برای هر ایرانی بوده و با توجه به 10 میلیون خودرویی که در کشور وجود دارد (امار ها کمتر از 7 میلیون را نشان می دهد ) سوبسید بنزین هم وزانه بشود نیم دلار – 500 تومان به ازا هر خودرو – و هر چیز دیگری که شما در نظر بگیرید . باز هم حداقل بیش تر از 500 دلار سرانه ی نفتی کشور داشته است . پول بسیاری که ناپدید است .
این پول به کجا می رود ؟
غرضم ان نیست که ادعا کنم . این پول ها همگی به غارت رفته است خیر .
غرض ان است که
مراد ان است که
وقتی که گذرگاه های ناپیدای مالی و شکاف ها و حفره های بسیار پولی در کشور وجود دارد که هیچکس جرات حسابرسی در ان را ندارد . هنگامی که ما نمی دانیم چرا باید صندوق مبارزه با امپریالیسم با کمک ونزوئلا در امریکای لاتین شکل بگیرد . وقتی که نمی دانیم چرا باید هزینه های تبصره ی 13 برای رفت و امد عمومی کلان شهر ها داده نشود . وقتی که دولت با کسری بودجه مواجهه است . دیگر نمی توانیم محاسبه ی مناسبی از میزان درامد داشته باشیم .
این تنها یک بعد قضیه است اگر درامد راهنمایی و رانندگی ( سال گذشته فقط بیست میلیون جریمه ی خودرو داشته ایم . و اگر هر خودرو فقط 5 هزار تومان – کمترین مبلغ جریمه – در نظر گرفته شود . میزان عایدات دولت فقط از طریق این باج گیری 50 میلیون دلار امریکا شده – با احتساب 10 میلیون خودرو در ایران – ) و اگر باز میزان عوارض و مالیات های ماخوذه از ملت بی نوا را محاسبه کنیم ... انگاه به ابعاد درامد دولت بیشتر پی می بریم . این همه ثروت و پول به کجا رفته و چی شده ؟
اما باور کنید که من در نقش حسابرس نیستم و تخصصی هم در این زمینه ندارم . اما فقط می دانم که با توجه به اصل 44 قانون اساسی در خصوصی سازی و اصل 2 – 3 – 23 همان قانون در تامین نیاز ها و مایحتاج تمام مردم ایران ناپدید شدن این همه ثروت جای اما و اگر بسیار ی دارد .
با این همه می دانیم که به نسبت اوائل انقلاب جمعیت کشور دو برابر شده و درامد نفتی دوسال اخیر به اندازه ی تمام دورانی که نفت در ایران کشف شده . و می دانم که تعداد کارمندان دولت بیش از 7 برابر اوائل انقلاب گردیده . این غیر از نیرو ها و گروه های خاصی است که رسما جز چارت تشکیلاتی نیروی انسانی – کارمند – دولت نبوده . اما بیشتر از دیگر کارمندان هزینه دارند . مثل بسیج و... که ابتدا فقط نیرویی مردمی برای کاری عام المنفعه بودند و قرار نبود تبدیل به حفره های مالی شوند و...
اما این مباحث چه ارتباطی به مسائل پیش گفته از قتل و ادم کشی . نارنجک پراکنی و... دارد :
چه ارتباطی میان مباحث فوق و نوع درامد و میزان هزینه ی دولت و نظام وجود دارد ؟
ارتباط در چیست ؟
نوع ارتباط ؟
هنگامی که به جاده های اصلی و مهم کشور می نگریم از جاده ی معروف اسیایی ( سنتوی سابق ) تا پل ها و فرودگاه ها و ... مهم کشور هیچ چیز تازه ایی در ان دیده نمی شود . تمانی ساختار ها مربوط به زمان شاه است . البته پس از انقلاب سالی یکبار این جاده ها مرمت گردیده و با اولین زمستان دوباره نیاز به مرمت یافته . جاده های روستایی بسیاری هم ساخته شده با مقداری قیر سرد بر روی خاک که باید دید و پسندید و...
اما باز هم این مسائل به این بحث مربوط نیست
انچه به این بحث مربوط است ان است که
1- فقدان زیر ساخت سازی عمرانی و امایش سرزمینی
2- عدم توزیع مناسب امکانات و تجهیزات
3- عدم توانایی دولت در تدبیر راهبرد توسعه ی ملی
4- عدم توجه به نیرو های گریز از مرکز حاشیه ی ایران
5- فقدان درهم تنیدگی اقتصادی میان نواحی و مناطق و بی ارتباطی اجزا کشور با همدیگر که سبب گسست و گسل های فراوان اجتماعی و فرهنگی و قومی و زبانی گردیده
6- عدم تعریف منافع ملی و بحران زایی در مناطق دیگر و مقابله به مثل دیگر کشور های اشوب افرین – از امارات متحده ی عربی تا عربستان – به سبب مداخلات چالش زای ایران در حوزه های منافع انان
7- فقدان تدبیر در الگو سازی مناسب فرهنگی و صنعتی
8- گسست های بسیار اقتصادی – اجتماعی میان گروه ها – طبقات – و..
9- تششت رفتاری در تداوم مدیریتی
10- ایجاد کاست قدرت و عدم راه یابی دیگران در ان
11- فقدان توانایی و دانایی مدیران از شرایط روز و تعاملات و مناسبات بین المللی
12- گسترش روحیه ی مازوخیستی و بیماری روانی و روحی در جامعه و به ویژه مدیریت به سبب درگیری های بسیار و بی فایده ی داخلی و خارجی
13- و...

همه و همه موجب ان شده است که در حالی که دنیا تمام اراده و توانش را بکار برده تا بحران های اقتصادی – سیاسی – اجتماعی – نظامی را از میان بردارد . ما بی ان که منافع تعریف شده ای در درگیری با دنیا و کشور های قدرتمند داشته باشیم و با هر انچه بر خلاف رویه و نظر ما است درگیر شده و تشنج افرینی می نمائیم چرا چرا ؟ .
بحرا ن پدر خواندگی در کاست قدرت ایران ان چنان این بیماری مهیب و کشنده را توسعه داده که گمان می کنیم قادریم تمام دنیا را تغییر دهیم بی ان که خود تغییر کنیم و از ان مهمتر با هر گونه مخالفتی با ارا و اندیشه ها یمان بشدت مبارزه می کنیم . از هر نوع انتقاد و بحثی پیرامون دانایی و تدبیر در حوزه ی سرزمینی مان بشدت مخالفت کرده و با ان درگیر می شویم . پول های بسیاری صرف ان می نمائیم تا برای ما در گوشه ایی از دنیا هورا بکشند و زنده باد و مرده باد سر دهند و بی ان که بدانیم چه منفعتی از این زنده باد ها و مرده باد ها عاید ما می شود .
نتیجه ان شده است که
در طی 30 سال انقلاب ما . همزمان چین کمونیستی با تکیه بر اقتصاد و بی ان که بخواهد زنده باد و مرده بادی داشته باشد تبدیل به غولی جهانی شود . کره ی جنوبی نیز در همین بازه ی زمانی و مالزی و .... و حتی ترکیه ایی که مقارن انقلاب ایران در دست ژنرال ها اداره می شد امروز یکی از بیست کشور اثر گذار و مهم دنیا است که در تمامی چالش ها مداخله کرده و بانی خیری در خاورمیانه گردیده است ان هم با دولتی اسلام گرا و ضد سکولار ؟؟؟؟؟
باز هم این مهم نیست
مهم ان است که با مداخله ی ایران اسلامی در حوزه های سیاسی دیگران از غزه تا لبنان در عمل کشور های عرب را به چالش گرفته و با مصر و عربستان و امارات متحده ی عربی و...زور ازمایی می کند . زور ازمایی ایی که منافع ان برای کشور معلوم نیست و اهمیتی هم ندارد.
در ان سوی چالش افرینی ما با اسرائیل ( خواه بد باشد و خواه خوب ) بی ان که منافعی مشترک در تعریفی اقتصادی و اجتماعی داشته باشیم درگیر نبردی خاموش و گاه روشن شده ایم . نبردی برای هیچ و هیچی برای هیچ
چرا ؟
چرا باید در الی که منافعی نداریم و منفعتی اقتصادی برای کشور متصور نیست درگیر بحرانی جهانی شویم و دنیایی را بر علیه خود بشورانیم ؟
فرض کنید که ما توانایی اتمی نداشته باشیم اما روابط دیپلماتیک گسترده ایی با تمام دنیا و حتی اسرائیل داشته باشیم چه چیزی از منزلت و توانایی اقتصادی ما کاسته می شود ؟
ایا یک پاکستان اتمی و تروریست پرور اما گدا و بی حرمت با مردمانی به غایت تنگدست و فقیر جهان اسلام را کفایت نمی کند ؟
کجا دیده شده که توسعه ی نظامی کشوری جهانی سومی و فقیر و نادار و بیچاره منجر به توسعه ی ملی و افزایش ثروت و دانایی ان
ملت شده باشد ؟
چرا یکبار و برای همیشه نمی توانیم از خود بپرسیم چرا آلمان و ژاپن و سوئیس و ... که فارغ از توان و رقابت تسلیحاتی بودند و هستند توانستند پس از جنگ جهانی دوم از میان خرابه ها و ویرانه ها کشوری توسعه یافته و بسیار اثر گذار در دنیا بسازند و در کنار همان آلمان فرانسه و انگلیس نظای گرا بشدت افول کرده و قادر به رقابت اقتصادی و صنعتی با آلمان نیستند چرا ؟
گمانم بر ان است که پدر خوانده ها در ایران اسلامی قادر به درک و فهم مصایب و رنج های ملت نیستند و نه می خواهند به دنیای اطراف خود نگاهی داشته باشند .
به هر روی اینک جهان با بحرانی اقتصادی و مصیبت بار مواجه است . و تمام اهتمام مدیریت ها بر ان است که به هر طریق ممکن فقط خود را نجات دهند . امریکای اوباما هم سر به گریبان خود فرو برده و می کوشد از این مصیبت فراگیر خود را برهاند همچنان که دیگر کشور های صنعتی و پیشرفته فقط در جستجوی راهکاری برای برون رفت از این بحران و گسترش رفاه و تعالی زندگی مردمان خود هستند .
راهی که مدیریت ایران گویا نمی خواهد ان را بازنگری کند و شرایط نوین را دریابد .و نمی خواهد با صرف پول های ملت خاموش اما گرسنه و ناتوان راهی برای برون رفت از این چالش بیابد و اجازه دهد که کیفیت زندگی و اعتلای سعادت پنجره ایی برای بهبود وضع مردم گردد .
برایند چنین تفکر و اندیشه ایی چه خواهد بود و در هنگام بحران های جهانی چه حوادثی در داخل و خارج اتفاق می افتد

نگاهی به اجمال به تاریخ :
در هنگام بحران های اقتصادی جهانی و توسعه ی فقر و کاهش امکانات و منابع شرایط داخلی و خارجی همواره مبین یک رویکرد و راهبرد ناخوانده و نامتناسب است و ان
تنش زایی بی حد و حصر .
هنگامی که فقر گسترش می یابد و منابع مالی اندک می شود . به همان اندازه که ارزش های انسانی افول می یابد
دست اندازی و غارت و چپاول توسعه می یابد
به سبب بیکاری ناهنجاری های اجتماعی گسترش می یابد
دزدی – جنایت – ادم کشی – ادم ربایی _ و فرار سرمایه ها و مغز ها از مناطق بحرانی_ شدت می یابد
به میزان افزایش ناهنجاری ها ی اجتماعی و اقتصادی در میان مردم بر میزان بودجه ی نظامی بشدت افزوده شده و تندک رمق دولت ها صرف امنیت و پیشگیری از انهدام حاکمیت می شود
شورش های کور خیابانی و جدل های جنگ افرین شعله ورتر شده و کیان و حریم انسانی را بشدت در هم می کوبد
اندک کارخانجات و کارگاه های تولیدی نابود - ورشکسته شده و بر میزان بیکاری بطور تصاعدی افزوده می شود
دولت ها برای تامین مخارج خود فشار بیشتری به مردم وارد ساخته و بدین ترتیب مقدمات شورش و انقلابی خونین را بیشتر ایجاد می کنند
دولت ها با فشار به ثروتمندان به منظور تامین مخارج جریانی پوپولیستی براه انداخته و غارت و چپاولی سازمان یافته را شکل می دهند
از منظر خارجی و روابط بین الملل
1- به هنگام بحران اقتصادی تمام تلاش مدریت های عقلایی کاهش تنش و از بین بردن زمینه های بحران نظامی و سیاسی می شود
2- کوشش عمده ترین کشور های صنعتی و توسعه یافته در همراهی برای نجات صنایع رو به اضمحلال داخلی و به ویژه صنایع نظامی ایجاد و یا استقبال از جنگی منطقه ایی و ناحیه ایی است و نبردی که به اقتصاد انا ن سر و سامان دهد
3- گروه بندی های جدیدی به لحاظ سیاسی و اقتصادی شکل گرفته و کشور های معرض با مدیریت های نالایق هدف نظامی قرار می گیرند
4- گسترش بی نظمی و ناهنجاری در ماطق دور افتاده و دور از مناطق صنعتی عاملی شوق انگیز برای دلالان و نیرو های خدماتی کشور های توسعه یافته است و تا با ایجاد و فروش امکانات و توانایی های خود از مهلکه ی نابودی نجات یابند
5- اجماعی باور نکردنی در متلاشی سازی مدیریت ها و کشور های بحران ساز شکل می گیرد
6- پی در پی کشور ها و مناطق دور از کشور های صنعتی تقسیم و تفکیک شده و جنگ ها ی داخلی بسیاری به وقوع می پیوندد
7- به سبب ترس و وحشت از تسری نابسامانی مناطق بحرانی و چالش زا به دیگر مناطق بر میزان هزینه های نظامی - در عین حالی که کوشش عقلا برای رفع تنش های سیاسی است - افزوده شده و دنیا میلیتاریزه تر می شود
8- کشور های با منابع و مواد اولیه ی کار امد مورد توجه و گاه مورد حمله ی نظای قرار می گیرند


حال بررسی نمائیم که دولت ایران اسلامی با توجه به مخاطرات و بحران های پیامد بحران اقتصادی و در حالی که بنیه ی نحیف و در حال جان دادن پاکستان اتمی و کره ی شمالی را می بیند در عرصه ی داخلی و خارجی چه کاری انجام می دهد ؟
1- در عرصه ی داخلی دولت ایران اسلامی با کوبیدن اب در هاوان تلاش بسیار دارد که اب ها ی دنیا را نرمتر و سیال تر کند . این دولت با انتقال دارایی ها و ثروت ملی به روستا هایی که در حال تخلیه و نابودی بوده و قادر به تامین هزینه های ابتدایی زندگی خود نیستند و پرهیز از عمران و ابادانی سرزمینی در مناطق پر جمعیت تلاش بی وقفه ای برای خانه دار شدن حیوانات که پس از مهاجرت روستائیان تنها بازماندگان منطقه می شوند انجام می دهد ( البته کمی اغراق امیز )
2- جاده های اصلی و مهم کشور را به فراموشی سپرده . تفکری برای امایش و بهرهوری سرزمینی نداشته و ندارد .
3- کارخانجات دایر را بایر ( نابود ) کرده و هیچ تلاشی برای ساخت و راه اندازی فرصت های شغلی از همان ها که امریکائیان و چینی ها و... انجام می دهند . نمی کند .
4- فرصت شغلی از منظر این مدیریت یعنی داشتن خودرویی و سوار کردن مسافری و ...
5- مناطق حاشیه ایی و پیرامونی کشور را که نیاز مبرم به اقتصاد پویا و محرک و جهش گونه دارند به مناطق مسمتری بگیر تبدیل کرده و برای جوانان و بیکاران ان نواحی هیچ طرحی ندارد
6- کشاورزی در حال مرگ را با قطع یارانه ها به نهاده های کشاورزی ( کود – سم – بذر و...) به مرگی فاجعه بار محکوم کرده و کشاورزی تجاری را به سبب تنش افرینی با کشور های توسعه یافته نابود ساخته است ( توجه کنید که هیچ فقیری در دنیا پسته نمی تواند بخورد مگر از باب تبرک و تیمن و اما این مردمان ثروتمند هستند که بیشترین پسته را مصرف می کنند و از ان هزاران فراورده می سازند و با عرق و مشروب می خورند . البته می گویند دولت بخاطر پیشگیری از فعل حرام و جلوگیری از بیماری های ناشی از عرق خوری خود مانع صادرات گناه الود پسته و زعفران و ... به کشور های ثروتمند گردیده و بجای پسته و ... را به بعضی ها می دهد که بهتر بجنگند و جان و رمقی برای مبارزه داشته باشند )
7- هیچ زیرساخت مهمی (بیمارستان . فرودگاه . خیابان . بلوار. دانشگاه . ازمایشگاه . و....) در شهر های بزرگ که متاسفانه همه ساله پذیرای هزاران و میلیون ها کشاورز خانه خراب شده و بدهکار به دولت ساخته نشده و در حال ساخت هم نیست . ( پس از نهضت خانه سازی در روستا ها تعداد بیشماری از روستائیان با استفاده از وام های ارزان ذوق زده شده و خانه ای بنا کردند و بعد ناگاه دریافتند که کاری در ان روستا وجود ندارد و قیمت محصولات هم پس از خشکسالی و سرمازدگی و بشر زدگی و...زدگی ان قدر نیست که بتوانند اقساط خانه های تازه تاسیس را بدهند و لذا برای تامین زندگی به کارگری به شهر هایی سرازیر می شوند که در ان خود شهروندان از بیکاری و گرسنگی ناله سر داده اند )
8- پدیده های تازه ایی نظیر کارگاه های زود بازده و در عمل غیر بازده و هرگز بازده شکل گرفتند تا الگویی از حیات اقتصادی چین در ایرانی که تمام الگوی اقتصادی ان لیبرالیستی و امریکایی تباری بسازند بی ان که بدانند که ان هم نیاز به زیر ساخت فکری و دانایی دارد . به هر حال این الگوی چینی در تقابل با امریکا تباری رفتار ایرانی سخت توهم اور گردید . ( شاید هم امریکائی ها از ما یاد گرفته اند که زندگی پر و پیمانه و باز و بزرگی داشته باشند و بله این بهتر است و اخر چند سالی می شود که تمام خوبی ها و بدی ها را می گویند - یعنی هر چه غرب دارد - کپی شده ی الگوی ایرانی است )
9- دانشگاه های صنعتی را بجای ان که موتور محرکه ی صنعت و تعالی اقتصادی نمایند با ورود اساتید خاص و بورسیه ای تبدیل به مرکز بیکار افرینی کرده و بجای ان که وام های صنعتی را به این گروه از نوابغ بدهند و تمامی وام ها به کسانی تعلق گرفت که هیچ پشتوانه ی علمی – فنی – مدیریتی نداشته و نمی توانستند داشته باشند و...
10- گسترش معتادان در کارخانه ی ناامید سازی ایران اسلامی - طلاق – کودکان خیابانی بی نهایت – دختران گل فروش چهر راهی - زنا – فحشا افرینی – دزدی و جرم و جنایت و 9 میلیون پرونده ی قضایی تنها نمونه ی کوچکی از فروپاشی ارزش های انسانی و دینی در کشوری است که اراده ی ان داشت که پرچم دار معنویت و تعالی بشریت گردد . و به همین مناسبت در خارج از خانه – کشور همچنان داعیه ی معنویت مداری است ( جنگ ارزش ها با امریکائی ها و غربی ها و اسرائیلی ها هم اکنون در حال نبردی زیرپوستی و گاه اشکار است ...؟)
11- درگیری و نبرد گروهی و طبقاتی و منزلتی و حذف مخالفان ( ادم هایی همچون من که بودن و یا نبودنمان یکسان است و...) و برداشتن و به دوش کشیدن هزاران تهمت و افترا و قبول هزاران مورد ناهنجاری سیاسی – اعتقادی – اجتماعی و نقض حقوق بشر و...که کشور را به سیاهچاله ی ناراستی در منظر عاطفه و اخلاق جهانی کشانده گوشه ایی از بسیاری رفتار نابخردانه ایی است که ملت باید با تحمل تحریم های اقتصادی تاوان ان را بدهندو می دهند و...
12- و....

در گستره ی روابط بین الملل و روابط خارجی
1- چالش افرینی مداوم
2- پافشاری بر اتمی شدن با کمک و مساعدت روسیه ی مزور و دسیسه باز
3- درگیری در هر نقطه ایی از جهان که بتوان در ان خود نمایی کرد
4- حمایت از گروه ها و جوامع مطرود و مورد نفرت دنیا
5- نبرد برای هیچ با کشور های منطقه – اشکار و نهان – بی ان که سودی داشته باشد
6- تعریف اشتباه استراتژی ملی بر اساس تفسیر نامناسب و نابجای منافع ملی
7- منزوی سازی خود خواسته و غیر عقلائی
8- نقض پی در پی پروتکل های جهانی و پیمان نامه های تعهد اور
9- تلاش مستمر در درگیری و انتساب هر حرکت خلاف جهت گیری جهانی به خود
10- از بین بردن منافع و ارزش های ملی و اصیل دینی ایرانیان در سطح جهان و ساخت چهره ایی تروریستی از کشور
11- ارتباط با ناقضان حقوق بشر در دنیا و حکومت های منفور
12- عدم درک راهبرد های استراتژیک در راستای منافع ملی و همکاری برای نابودی منافع پایدار کشور ( همراهی با روسیه و..در فروش سهم ایران از دریای مازندران ان هم به ثمن ...)

برایند چنین شرایطی ان هم در حالی که تمامی کشور های بزرگ و توسعه یافته با سرعت تمام در حال تزریق پول و دارایی به کشور خود بوده و با ساخت و احداث جاده ها ی بزرگ – فرودگاه ها – بیمارستانها – کارخانجات برزگ – ازمایشگاه ها – و رونق دهی به صنعت ساختمان و عمران ملی خود کوشش می کنند که مردم حداقل سختی را از بحران اقتصادی تحمل کنند و در شرایطی که کشور هایی مثل انکلیس با اعطای وام برای مصرف بیشتر مردمش درصدد است که روند رشد را شعله ورتر سازد و در حالی که کشوری مثل امریکا با بخشودگی و کاهش مالیات و... تزریق پول به صنایع و کوشش در ساخت جاده هاو ...تلاش خود را برای افزایش کیفیت زندگی مردم معطوف نموده اند
به یکباره در ایران ان هم در این شرایط دشوار و بحرانی دولت مالیات بر ارزش افزوده را تعیین می کند
سیاست ها انقباضی را پیش می گیرد سیاست هایی که اندک کارخانه هاو صنایع را هم نابود می سازد و ساخته
عوراض بر کسب و کار را افزایش می دهد
با اخذ انواع عوارض و مالیاتها از کسبه و خرده تاجران ( تاجران عمده همه جز کاست قدرت بوده و از رانت های ویژه استفاده می کنند و به سبب اقتصاد سیاسی ایران دست هیچکس به انها نمی رسد ) به مردم عادی که بیشترین مصرف کنند گان و متقاضیان کالاها و خدمات این کسبه هستند چنان فشار مضاعفی وارد می سازند که ...
چگونه می توان از کاسب جزئی فروشی که تنها کار ش فروش مقداری ماکارونی و... اندکی رب و .. است ان قدر مالیات و عوارض شهرداری و... گرفت که به خاک سیاه بیفتد و ایا او فقط به تنهایی این بار را حمل خواهد کرد و یا این فشار را به مردم منتقل خواهد کرد
می گویند ( طبق امارها ) مغازه های خرده فروشی در سطح شهر ها بیش از 5 برابر استاندارد جهانی ان است . سخن درستی که تبعات نادرستی دارد . و چون چند برابر استاندارد جهانی است باید تلاش کرد که انها محدود شوند . اما کسی نمی پرسد اگر این ملت نجیبو بخت برگشته به این کار هم نپردازند چه باید بکنند ؟
ایا کارخانه ای بسیاری در این شهر ها و کشور وجود دارد که مردم بروندو کار کنند و یا ان که ثروت بی کرانی دولت به انها داده است که ملت بی نیاز از خرده فروشی شوند ؟
یا ان که استخدام دولتی وجود دارد ؟
کاری شما سراغ دارید که یک ادم عائله دار و یا یک جوان بیکار انجام دهد ؟
چرا باید از زندگی مردمی که می خواهند با شرافت زندگی کنند و باید مورد تشویق و توجه قرار گیرند چنین پیشگیری می شود ؟
گویا وقتی که به زندگی مردمی فلک زده و دربدر در ایران نگاه می کنند فراموش می کنند که این انقلاب چه بلایی بر سر انها اورده است .
گویا فراموش می کنند که نه کارخانه ایی در این کشور پابرجاست و نه امیدی برای یافتن کاری مناسب ؟
چگونه است که وقتی مردمی عزم ان می کنند که مصیبت های گرد امده از سو مدیریت را خود جبران کنند و با کار افرینی از فرو رفتن در منجلاب پرهیز نمایند این چنین مورد غضب قرار می گیرند . مگر این ملت بد بخت چه کرده که باید تاوان سو مدیریت و نادانی مدیریت کلان اجتماعی را که با بحران زایی و چالش افرینی فقر و بیکاری را به ارمغان اورده بپردازد
مگر نه انکه ایجاد کار و تامین زندگی شرافتمندانه ی هر ایرانی وظیفه ی دولت و نظامی است که ثروتش را مصادره کرده و با تصاحب ان هیچ مفری را برای عبور سالم مردم باز ننموده ؟
در شهری مثل مشهد بی هیچ اتیه و امیدی برای کار کردن و داشتن کار یک جوان و یا یک ادم متاهل ایا چاره ایی جز ان دارد که با باز کردن مغازه ایی با سرمایه ایی 2 تا 3 میلیون تومانی راه شرافتمندانه تری برگزیند ؟ ایا دولتی که حداقل سالیانه بیش از 500 هزار تومان هر فرد ایرانی را تصاحب کرده و با جنگ افروزی و تروریست پروری و بحران زایی ان ثروت را بر باد می دهد نباید جواب گوی رنج های ملتش باشد ؟
ایا اکر مثل چین – امریکا – انگلیس و...دولت بجای ارسال ثروت ملی برای غزه و نبرد و... به راه سازی و احداث بزرگ راه و ... بپردازد . باز هم سالیانه شاهد مرگ بیش از 28 هزار انسان پاک و بی گناه در جاده های مرگبار ایران خواهیم بود ؟ ایا اگر نهضت ساخت و احداث با سرمایه های ملی در کشور شروع شود باز هم کسی مایل است با خرده فروشی و ... زندگی کند ؟
مساله تنها این نیست
مساله ی مهم ان است که نظام در ایران بجای ان که واعقا از کار افرینی و ایجاد فرصت های شغلی حمایت کند . از بیکار سازی و یرانگری حمایت می کند .
اما
اما
اما
اما هنوز به گمان من روز خوشی است که دارد به پایان می رسد . روز خوشی که شباهنگام سرد و بی فروغش با گام های شتابان و قتل دو کودک بی گناه در مشهد مقدس – با گسترش سرقت های مسلحانه – با درگیری و نبرد شبه مذهبی دارد فرا می رسد .
وقتی که هیچ امیدی برای کار پیدا کردن نیست
وقتی که هیچ سرمایه ایی برای ادامه ی زندگی نیست
وقتی که عده ای از خودی ها با میلیارد ها ثروت و خودرو های ... خود نمایی می کنند
وقتی که در عراق تا لبنان جنگ مذهبی براه می اندازیم
وقتی که از گروه های تروریستی و منفور جهانی حمایت معنوی و مادی می کنیم
وقتی که مادران ما و فرزندان خرد سال ایرانی به علت بی پولی می میرند
وقتی که در بیمارستانها ی دولتی زیر میزی تا نباشد بیماری معالجه نمی شود و ما بیماران غزه را با سلام و صلوات در بهترین بیمارستانها ی ایران پذیرایی می کنیم
وقتی که در شهر های مرزی و اغلب سنی مذهب یک مدیر سنی وجود ندارد و فضا کاملا امنیتی شده
وقتی که این مردمان محروم و گرسنه و بیکار را فقط برایشان زمین ورزش می دهیم و به فکر اتیه و شغل انها نیستیم
وقتی که از حرکت خود جوش مردم برای بهبود زندگی و کارشان به بهانه های بسیار پیشگیری می کنیم
وقتی که در هر بحران بین المللی بیمار گونه مداخله می کنیم و در جلو چشم ملتی ثروتمند اما گرسنه سیل سرمایه و امکانات را به ان نواحی سرازیر می کنیم
وقتی که پدران و مادران بسیاری توان تامین هزینه ای تحصیل فرزندان خود را ندارند و با کلیه فروشی امرار معاش می کنند و در عین حال ما در بولیوی و .... ثروت ملیمان را به باد می دهیم
وقتی که عمق استراتژیک کشورمان را تا امریکای لاتین تعریف می کنیم و سپس از نواحی حاشیه ی کشور خود غافل می شویم
وقتی که فقط درمان سالیانه بیش از یک میلیون نفر ار به زیر خط فقر فرو می کشد و ما در لبنان بیمارستان می سازیم و کمیته ی امداد در ... خانه می سازد و بچه های این کشور بی سقف در سرمای زمستان زندگی می کنند
وقتی که اجازه نمی دهیم هیچ صدایی برای بیان حرفی حساب بلند شود
وقتی که منافع ملیمان را به ثمن بخص می فروشیم
وقتی که کوچه روشن کن و خانه تاریک می شویم
وقتی که ارباب مدارانه منتظر ضجه ی یک بدبخت می مانیم تا با صدقه ایی به خود مان افتخار کنیم
وقتی که خواهران و مادران و دختران سرزمین مان در کشور های عربی و سرتاسر دنیا به تن فروشی می پردازند
وقتی که می خواهیم به قیمت تباهی ملت انرژی اتمی از روسیه وارد کنیم و ملعبه ی دست مافیای روس می شویم
وقتی که صدای دردالود میلیون ها پدر و مادر و خواهرو برادر را در اندوه و غم فرزندان و پدران معتاد و ناامید نمی شنویم
وقتی که خدا هم گریه اش می گیرد از این همه ستم و فقر و بیچاره گی ملتی که بر روی گنج گرسنه می خوابد
وقتی که ارزش های انسانی و دینی را پشتوانه ی سومدیریتمان می کنیم
وقتی که.....
وقتی که ...
بدیهی است که این ادم ها ی نا امید و بیکار . این ادم های بی فرجام و فرو ریخته می توانند در گستره ی غم بار زندگی هم سلاح به دست گیرندو بکشند و هم برای لقمه ای نان و اندکی زندگی و جرعه ایی زیستن همچنان که خود را تباه می سازند بقیه ی ادم ها را هم نابود سازند ....
با این همه کاش فقط تمامی مسائل کشور به همین مرگ و نیستی ختم می شد .
کاش فردایی نبود
کاش می توانستیم بفهمیم که بر سر نسل اینده ی بی امید و کشور بی فرجام چه خواهد امد
شباهنگام بحران دارد با سرعت نزدیک می شود .
هیچ دولتی ارباب منش ( رانتیر ) هرگز نخواهد توانست تا ابد خصلت های پدر خوانده گی و مافیایی اش را حفظ کند . این تکرار تاریخ است .
شباهنگام دارد فرا می رسد . شباهنگامی که فقر و بیکاری و فحشا و ناامیدی ورود ان را شتاب می بخشد .
شباهنگام با پا های خونین از شرق و غرب و جنوب دارد می اید و
امروز نارنجک و خودرو بمب گذاری شده در حاشیه ی کشور و فردا عملیات انتحاری در داخل شهر های بزرگ
امروز قربانی شدن دو کودک بی گناه در مشهد . فردا کشتار تمامی بچه ها در تمام کشور
امروز خودکشی و اعتیاد و تن فروشی و فردا غارت و چپاول
امروز نظم اربابی در حال فرو پاشی در مرز ها و فردا جنگی داخلی و مرگ ارباب و رعیت و چاپلوس و ازاده ... تر و خشک در نفرتی بی دلیل و بی فر جام
نمی دانم . ارباب به چی می اندیشد ؟ نمی دانم مدیران کشور چه مساله ی مهمی دارند که از حال زار مردم غافل شده اند ؟
نمی دانم این بیماری کشنده ی مازوخیسم سیاسی ( رنجاندن و رنجیدن – ترساندن و ترسیدن – مردن و کشتن و...) کی بهبود خواهد یافت و کی این بیماران شفا خواهند گرفت .؟
اما نیک می دانم که این راه هیچ فرجامی ندارد . هیچ فرجامی و هیچ سعادت و خوشبختی با ان قرین نیست .
فقط می دانم که دیگر نمی توان با ادامه ی این روند ویرانساز از ورود شباهنگام درد و نیستی پیشگیری کرد و ان را نگه داشت .
گمانم بران است که هنگام تدبیری بزرگ فرا رسیده است . تدبیری برای گریز از بحران و ورود به دامچاله ی نگون بختی و مرگ تمدنی کهن پایه .
حال ارباب و پدر خوانده به چه می اندیشد ؟ ایا بازهم زبان ها را از حلقوم بیرون خواهند کشید که حقیقتی بیان گردیده . و یا به راهی خواهند پیوست که جهانی ان را تجربه کرده و به ارمان های ان پایبند می باشند ؟
شباهنگام با مرگ دو کودک – انفجار نارنجکی در میان سوگواران – خودرویی بمب گذاری شده و... در راه رسیدن به قلب سرزمینی ایران است .




من به احساس خوشایند غزل محتاجم / تا بسازم از نو خانه ای در برهوت دریا / و رها از تپش غوغا / ذره ای دور شود بهت و پریشانی من /و برای یک فصل بشود / لحظه من گلباران / و رسد مژده اغاز هوایی تازه / و شود سهم من از قسمت عشق /فرصت روشن هر لحظه عمر / پر نفس چون احساس / تا رود از یادم بغض دلتنگی /حسرت کوچ فراموش بیزاری
ناهید قادری نسب



میانگین درامد سرانه ی هر ایرانی 2600 دلار . متوسط درامد میانگین جهانی 7200 دلار . متوسط درامد سرانه ی نفتی هر ایرانی1143دلار .
محاسبه کنید خط فقر .
محاسبه کنید 25 درصد بیکاران از جمعیت اماده به کار و بالغ
محاسبه کنید سرانه ی تخصیص یافته ی دولت برای سلامت هر ایرانی 8 هزار تومان
محاسبه کنید سرانه ی اموزش و تربیت انسانی 5 هزار تومان
محاسبه کنید باقی مانده ی سرانه ی هر ایرانی از درامد نفتی را و....