۱۳۸۷ دی ۱۸, چهارشنبه

{{ به بهانه ی جنگ در غزه راهی بی پایان در انتهایی سخت . یهود همیشه قربانی در بحران های اقتصادی دنیا و ایران همیشه متهم در بی گناهی مردمانی همواره پاکیزه دست و... در هیچ شرایطی یک ایرانی عملیات انتحاری انجام نداده و نخواهد داد . اما همواره متهم است شاید از ان روی که مدیریت این کشورهیچ چیز از دیپلماسی نمی داند .چرا ؟؟؟}}
چه کسی از نبرد ایران و اسرائیل سود خواهد برد ؟
ما کی هستیم ؟
ایرانیان شبیه به امریکایی ها و یا امریکائی های شبیه به ایرانیان ....
چرا با اسرائیل دشمنیم
درحالی که از منظر ژئو استراتژیک متحد واقعی و همیشه گی ایران است ؟
چرا ما چند پاره ایم ؟
چرا ما بیشترین رابطه فکری را با اسرائیل داریم ؟


{ خدا نبود
خدا نبود وقتی که اشک ها جاری شد
خدا نبود
خدانیست وقتی که ستم فراگیر می گردد
خدا می گرید با گریه های ما }
جامعه ی ایران از دیدگاه ها ی مختلف دارای روحیات و همذات پنداری های بسیاری است . ایران به سبب وجوه مختلف در حیات اجتماعی دارای گسست ها و شکاف های فزاینده ایی است که هیچ کس به ان توجه ندارد .
جامعه ی ایرانی ( نه دولت و حاکمیت ) دارای رفتارها و شخصیت های ویژه ایی است . رفتارها و کنش های خاصی که در هر مقطع یکی از انها بروز و نمود می یابد
پیش فرض :
چرا در هر جنگی و بحرانی در اروپاو اسیا همواره قوم یهود باید تاوان پس دهد و مورد ستم مضاعف قرار گیرد ؟ در فرایند جنایت و درک وقایع مرتبط با ان همواره یک مساله مورد عنایت بسیار است و ان این که چه کسی از این مکانیزم سود می برد
وقتی که قتلی صورت می گیرد اولین پرسش کاراگاهان این است . چه کسی از این قتل بهره می برد ؟
حال مساله ی مهم این است چه کسی از نفرت و نبرد با یهود یان سود می برد ؟
ایا مسلمانان از یهود ستیزی سود می برند ؟
جوامعی که هیچ ندارندو هیچ منافعی خاص تعریف شده نتوانسته اند در طی سالیان انقلاب صنعتی طراحی و تعریف کنند چگونه می توانند از مرگ و نیستی یک ملت و قوم سود ببرند ؟
به تعریف دیگر ما از مرگ یک مکزیکی و یا یک نفر در فیجی و یا گینه ی بیسائو ( همان کشور هایی که جمهوری اسلامی با تلسکوپ هابل انها را پیدا می کند شکمشان را سیر می کند و بعد نمی دانند که چرا به انها کمک کرده اد و چه می خواسته اند و رها می شوند و...) و چه سود و یا ضرری می کنیم – فارغ از بحث انسان دوستی و بشر دوستی غرض فقط منافع ملی و اجتمای است – بودن و یا نبودن کشوری همچون گینه و یا گویان چه حادثه ای برای مناع و بهبود ملت مااست ؟
از نگاهی دیگر هیچ بده را به هیچی ستان چه کار ؟ ما حتی از بودن و یا نبودن کشوری مثل یمن و حتی افغانستان که حیات خلوت ما است نه سودی می بریم و نه از دشمنی انها منفعتی متصور است .دوست که باشیم چیزی برای انها نداریم و دشمن هم که باشیم جز تعدادی دیوانه ی مازوخیست و خود ازار تروریست چیزی نمی توانیم به انها بدهیم و یا بگیریم .
در واقع کشور مثل ایران و اصولا تمامی کشور های با اقتصاد مبتنی بر فروش مواد اولیه نمی توانند برای هم منافعی داشته باشند . ما باید از افغانستان یا عراق ( تریاک پدیده ایی شاخص و قابل احترام است برای بعضی از بزرگان که در حوزه ی این مقال نیست و...) وارد کنیم و نفت اندکی به انها بدهیم . از عراق چی را باید مورد معامله قرار دهیم ؟ نفت بدهیم و باز همان نفت را بگیریم ؟ چیزی برای معامله نیست پس منفعتی و سودی و همبستگی برای بقا وجود ندارد . بودن و یا نبودن ما و انها برای هم چه ارزشی دارد ؟
ایا جز ان است که عمده ترین مشتریان مواد اولیه در دنیا کشوره ای توسعه یافته و خرد ورز می باشند ؟ هم ما و هم عراق و افغانستان و ... ناچار منافع مشترک و خاصی با جهان توسعه یافته داریم . این پاراگراف شرح شد تا بدانیم که ما در محو و یا بقا اسرائیل و هر کشور دیگری منفعتی نداریم و ضرری هم از انها نمی تواند متوجه ما شود . اما وجود و یا نابودی امریکا – المان – ژاپن – و... برای همه ی ما و بقا ملت ها ی تک پایه ی اقتصادی اهمیت بسیاری دارد . چه ان که فقدان انها معادل است با عدم خرید کالا های ما – مواد اولیه – که برای خودمان و دنیای عقب مانده ارزشی ندارد و قادر به فراوری و استفاده از ان نیستیم و نیستند ...
بدین لحاظ بودن و یا نبودن اسرائیل و ... واقعا برای ملت و جامعه ی ما چه اهمیتی دارد و ما برای انها چه اهمیتی داریم ؟
( البته طوری در رسانه های داخلی ایران مطرح می شود نقش و کارکرد ایران که تو گویی تمام دنیا فقط به ما نگاه می کند و ان قدر بیکار است که ما را ارزیابی کند . ما – کشوری – که نفت داریم و مقداری پوست و روده که اگر انها را نخرند مثل حالا که نفت را نمی خرند بیچاره می شویم و از گرسنگی می میریم ...)
مساله چرا در هر بحران و جنگی این ملت و قوم بیچاره ی یهود قربانی است – در جشن و عزا سرش را می برند – چرا و چه کسانی از ان سود می برند ؟
ما که نمی توانیم – حتی اگر بخواهیم از محو و یا نابودی اسرائیل و ملت یهود دنیا – سودی داشته باشیم . اعراب هم که از ما بدترند و باز اگر همان کشور زیبا را به انها بدهند دوباره ان را می فروشند همچنان که در ده ها سال ان را به یهود یان فروختند و باز ادعای مالکیت می کنند .
بگذریم در جنگ اول و دوم جهانی – در تمامی شورش های اورپا از انگلیس قرن 18 تا شورش های امپراطوری اطریش – مجارستان همواره این یهودیان بودند که قربانی بحران ها می شدند و شدند . چرا ؟
یهود یان درست شبیه به شیعیان دارای رساله ی عملیه ایی در اداب انجام فرایض دینی می باشند – تلمود – و از ان مهمتر قومی با همگرایی و دانایی بسیار بوده که از سایر سامی ها خلاقیت و نبوغ بیشتری داشته و حتی در استحصال ثروت و دانش از اقوام هند و اروپایی برترند به لحاظ نوع جهان بینی و نگرش خاص به ثروت ( همچنان که شیعیان در میان دیگر مسلمانان از هوش و ذکاوت فزاینده تری برخوردار بوده و در شرایط فرصت برابر صد ها برابر یک سنی مذهب پول و دانایی بدست می اورد . از طرف دیگر کاملا همگرایی دینی داشته و بیشتر از ان که فرد گرا باشند به لحاظ دینی جمع گرا می باشند .
جمع گرایی اعتقادی – دانایی و ذکاوت برامده از جبر و ستم تاریخی در هر دو گروه شیعه و یهود سبب گردیده که به شکل سنتی با اقتصاد فرد گرای لیبرال منافات ماهوی داشته باشند . اما یهودیان به سبب گسترش و تمرکز در اروپا و دست یابی به ثروت بسیار ان جوامع و نبوغ نظرگیر در مدیریت سرمایه و دانایی در تمامی شورش ها و انقلاب ها و جنگ ها مورد تعرض و ستم قرار گرفته و می گیرند چرا ؟ بدان سبب که ثروت انها در اختیار دیگران قرار گیرد . از همین روی اروپا – به خصوص انگلیس – با درک این رفتار همگرایانه و نبوغ بسیار قوم یهود با نقشه ایی خدعه امیز قوم یهود را از تفرق منجر به ثروت اندوزی به تجمعی سرزمینی واداشت تا سرمایه هایی خود و دیگر مسیحیان را حفاظت کند . اما کجا بهتر از مرکز شیعه افرین شرق مدیترانه جایی که اولین شیعیان ( فاطمی ها ی مصر ) – لبنان ( عالم پرور ) – جبل عامل مهد نبوغ شیعی – سوریه ... قرار دهد .
بدین سان به لحاظ تفکری دو قطب مخالف هم ولی با قدرت و توانایی فکری و نبوغ بسیار را کنار هم فرار دادند تا
1- قدرت یهودیان را در اورپا کم نمایند
2- از قدرت شیعیان در اندیشه سازی بکاهند چرا که اثبات گردیده بود که این دو اندیشه ی جمع گرا و توانمند در برابر ناملایمات فقط قادرند همدیگر را خنثی سازند
3- ارتباط تاریخی و اهمیت ایرانیان کهن نزد یهودیان که همواره ایرانیان و حاکمان ان در دوران تاریخی از بابل تا حکومت رومی ها کمک دهنده به یهودیان بوده و نقش منجی برای انان ایفا می کرده است پارادکس شگفتی از عشق دیرین و تقابل شکل می داد
4- رقابت همواره میان دو گونه ی همسو ( به لحاظ زیستی گندم با جو بیشتر است در دریافت منابع تا گندم با چغندر) همیشه جنجال برانگیز تر و بنیان برافکنانه تر است . پس قرار گیری این دو ائدولوژی در مجاورت همدیگر همان کاری را می تواند انجام دهد که تقابل عثمانی با صفویه انجام داد و سرانجام با انهدام عثمانی و تضعیف صفویه این اورپا بود که از این حادثه بهره گرفت و از شر عثمانی که تا پشت دیوار وین گسترش یافته بود جلوگیری کرد .
5- از این روی همواره و در هر شرایطی ذبح یهودیان فقط یک برنده در قرون اخیر داشته و ان اورپائیان بوده اند .

بدین سان در فراگرد تاریخ مشاهده می شود که یهودیان در هر شرایطی به ویژه به هنگام بحران های اقتصادی و فشار بر روی دولت های اورپایی مورد تعرض و هجوم قرار گرفته اند .
پس از قحطی و گرسنگی بزرگ لندن و انگلیس این یهویان بودند که غارت شدند . پس از بحران اقتصادی برامده از پیشرفت پروس و تشکیل دولت المان و بحران پیامد ان در طی جنگ جهانی اول باز یهودیان در سرتاسر اورپا مورد تجاوزو غارت قرار گرفتند و پس از بحران بزرگ اوروپا و امریکا در 1933 و فقر و گرسنگی اوروپا در 1940 این یهودیان بودند که مورد غارت و کشتار دسته جمعی و چپاول واقع شدند . با این نگاه ایا طبیعی نیست که باز در فردای بحران بزرگ اقتصادی در دنیا ( اکنون ) این یهودیان باشند که در معرض هجوم عوامل اوروپا در منطقه – اعراب – قرار گرفته و با ورود به جنگی ناخواسته تاوان بدهند ؟
اما این تمام مساله نیست
مساله ی مهمتری وجود دارد . هر دو نوع تفکر شیعه و یهود در طول تاریخ پیدایش همواره اقلیت – مورد ستم – و اواره بوده اند . فصل مشترکی از تاریخی در جریان .اما در ورا این مسائل حاد این هر دو تفکر که با شیوه ایی تقریبا یکسان در جامعه ی خود حکومت می نمایند ( با این تفاوت که اسرائیل لیبرال تر و ازاد تر از ایران کنونی بوده و دارای حکومتی دمکراتیک و مردمی است با درامد سرانه ی بسیار بالایی علی رغم سالها نبرد و بحران و...)
شایان توجه : هر دو ملت اسرائیل و ایران دارای علایق مشترکی در امریکا دوستی و به نوعی اتحاد استراتژیک نانوشته ایی با ایالات متحده ی امریکا هستند اگر چه دولت و نظام کنونی ایران عزم القا امریکا ستیزی دارد اما منافع مشترک و راهبردی مانع از ان است که در علایق ملت ایران به ویژه روشنفکران ان نسبت به امریکا تردیدو خدشه ایی وارد شود - امریکایی که مهد تمدن – عقلانیت – حضور تمامی نخبگان جهان – چند ملیتی و فراملیتی و فرامذهبی است – از این روی بر اساس دشمن دشمن من دوست من است .به سبب دشمنی امریکا با نادانی و افراطی گری جاهلانه هردو ملت دارای علایقی (به سبب ترس از وهابیون تروریست ) یکسان نسبت به امریکا دارند .
با این همه این تاریخچه از ان روی بیان شد که به این مبحث بنیادین برسیم که اینک جامعه ی ایران در چه شرایطی قرار دارد و نسبت دشمنی ها و دوستی ها در سطح بین الملل چگونه است .
ایران اسلامی پس از انقلاب دچار تناقض و بحران فزاینده ایی در تعریف و تفسیر منافع ملی و نقش راهبردی در منطقه شد . روند رو به رشدی که همچنان تداوم داشته و قادر به حل ان نیستند .
علل این تعارض و پارادکس در چیست ؟
1- به سبب چندگانگی برامده از انقلاب ائدولوژیک در ایران و خصلت شیعه در تقیه و سابقه ی تاریخی و خصلت روشنفکری و هوشمندی در ایران چند گانگی شخصیتی پدیدار گردیده است . خوب در کتابت و نوشتار عین و برابر نهاده ی همان مفهوم در عمل نیست . یعنی در ایران چیزی و مطلبی گفته می شود ولی عمل دیگری صادر می گرددو یا عمل دیگری انجام می گیرد .{ با این همه علی رغم بحران در رفتار و اندیشه ملاحضه ی این مساله مهم است که هیچ ایرانی تا کنون عملیات انتحاری نداشته و اصولا با هر نوع افراطی گری مخالف است . از ان مهمتر ان که جامعه ی اهل سنت ایران که ظاهرا سنی می باشند به لحاظ ظرفیت عقلی و نژادی – اریایی تباری – ان چنان خصلت های شکوهمندی از ادب . عقلانیت . شعور سیاسی یافته اند که ان ها را از بقیه ی جهان جدا می سازد . به تعبیر دیگر اسلام در ایران تفسیری نژادی – تاریخی یافته علی رغم ان که یک گروه خود را شیعه ( حد نهایی افراط برای تمایز ) و گروه دیگر سنی ایرانی (
حد متعارف و متوازن همسویی با بقیه ی دنیای اسلام ) نام گرفته اند . در شرحی دیگر هیچ ایرانی تباری در دنیا پیدا نشده که خود با عملیات انتحاری و دیگر کشی ( چه شیعه و چه سنی ) خرد و شعور خود را تنزل داده باشد .}
2- چند پاره گی رفتاری به تفکیک اندیشه ایی مبدل شده با همان کارکرد و تعامل خاص ایرانی ( تفاوت میان رفتار با اندیشه و اندیشه با بیان )
3- درک عمیق منافع ملی توسط خود مردم علی رغم عدم فهم ان توسط حاکمیت و دولت ها در ایران اسلامی
از این روی اینک در ایران اسلامی شاهد چند رفتارو کردار به ظاهر متعارض و متناقض می باشیم :
الف - دولت رویه و ساختاری شبیه به دولت اسرائیل اتخاذ نموده با همان رفتار – همان کردار و همان نوع دیپلماسی اما با نهایت بیان دشمنی با اسرائیل ( بیان در ایران با رفتار و رفتار با اندیشه متفاوت است . در ایران وقتی می خواهند کسی به خانه ی انها نرود تعارف زیاد می کنند . اما اگر مایل به پذیرایی از میهمان باشند با تعبیری مثل غلط کرده ایی – بیخود – گ...می خوری و...صمیمیت خود را نشان می دهند که مخالف ادب و حرمت به نظر می رسد )
ب- ملت دقیقا الگوی زندگی امریکایی را با خصلت های خاورمیانه ای ان در اینده نگری ( به سبب عدم اطمینان به کارایی نظام ها و دولت ها اینده نگری اقتصادی در ایران بیشتر از هر جای دنیا مشهود است از مسکن تا ...) پیاده کرده و عمل می نمایند . در ایران امروز کمتر کسی را در طبقه ی متوسط که موتور محرکه ی جامعه – عقلانیت – ثبات – کارافرینی – دانایی و... می توان یافت که با نظام همسو بوده و در کنار نظام بر شعار هاییی خاص بایستد . طبقه ی متوسط ایران فقط به اقتصاد خود می اندیشند درست مثل امریکایی ها و هیچ علاقه ایی به سیاست ندارند و هیچ تلاشی در راستای پرستیژ دولت و یا نظام انجام نمی دهند مگر از باب اینده نگری و فرصت یابی برای بهبود وضع اقتصادی خود .
( توجه داشته باشید که در سر اسر دنیا این طبقه ی متوسط هستند که تمامی بار اندیشه – عقلانیت – پیشرفت – تحصیل – بهره وری – دانایی و.. را بردوش داشته و در ان اثر گذارند . چرا که طبقه ی بالا ی اجتماعی و یا مرفه به سبب برخورداری از ثروت نیازی به پیشرفت احساس نمی کنند و طبقه ی فقیر هم به سبب ناکامی غرق در فساد و بحران روانی و...می باشند . البته این هم درست است که نظام فعلی ایران دانسته و یا نادانسته طبقه ی متوسط یعنی موتور حرکت اجتماعی را نابود کرده و اندک باقی مانده های ان را نیز در حال ویران سازی است گویا هیچ عاقلی و جامعه شناس متبحری در این ساختار نیست . نظام و بخصوص دولت نهم بجای تقویت طبقه ی متوسط به درمان بحران های برامده از فقرا می کنند اما راهی برای گذار انها به سمت طبقه ی متوسط انجام نمی دهند . تمایلی برای پایداری در فقر بشدت نمایان است )
ج- طبقه ی فرودست و بحران زده که به سبب شعار ها و نوع رفتار نظام دقیقا در حال گذار به سمت تغیر رفتاری و همسازی با جوامع خاورمیانه می باشند . در این عرصه خود نظام نیز وارد این چرخه شده . چرخه ایی از بیماری مازوخیستی که رنج کشیدن و رنج بردن قاعده ایی پسندیده گریده و بشدت تمایلات بیمار گونه ی روانی در بحران زایی و چالش افرینی در انها تشدید گردیده .( در خاورمیانه از عربستان تا فلسطین و از افغانستان تا عراق و... تمایلی حاد به سمت رنج کشیدن مازوخیستی بروز نموده و اقبالی عظیم به افزایش محنت برای خود و دیگران نمایان است . بیماری هولناکی که در حال سرایت به ایران (در طبقه ی محروم ) می باشد .این بیماری مسری در یک نوع توان افزایی بین دولت نهم و طبقاتی از گروه های پائین نمودی تشدید شده یافته . ( ناکامی های پیاپی در زندگی شخصی و فقدان تخصص همچون دولت سبب گردیده تمایلی هولناک در ویرانسازی خود و جمع شکل بگیرد و دامنه ی گسترش یافته ای از اعتیاد تا تجاوز و در ان سو از عملیات ... مشهود است )
بدین لحاظ نگرش دولت نهم به طبقات خاص فرودست و حضورش در روستا ها و شهر های کوچک و احداث هزاران بنا و سازه ی بی استفاده و ناکارامد در مناطق دور افتاده و غفلت از شهر های بزرگ و مهم ( کلان شهر ها ) و افزایش کمبود های زیرساختی نمودی از این بحران ناکامی و ویرانگری به سبب فقدان تخصص است . هر چند دولت نهم ونظام ان را به خدمت تفسیر می نماید و در صدد گسترش فقر داناییو ثروت وناکای عمیقی است که از ان پشتیبان بسازد برای انتخابات اما در اینده ایی نه چندان دور این معضلات با ویرانی کشور و انهدام ساختار مولد ثروت و دانایی یعنی طبقه ی متوسط خود را نشان خواهد داد و با نابودی نظام و کشتاری گسترده توسط لمپن های پرورش یافته شکل دیگری از این نادانی را به نمایش خواهد گذارد .
به هرروی اینک جامعه ی ایران به 3 گروه فکری – رفتاری خاص علی رغم شعر ها و بیانات تقسیم شده
1- انان که ائدولوژی همگرای یهود تباری را در نظر دارند ( دانسته و یا نادانسته )
2- گروهی که رفتار های اجتماعی و اقتصادی الگوی امریکایی را عمل می کنند .
3- گروه بحران افرین و مازوخیستی که رنج کشیدن را طلب کرده و از رنج خود و دیگران مثل اعراب و... لذت
می برند
خلاصه ان که در چنین تناقضی اشکار انچه که کاملا مشهود است و سبب نگرانی بسیاری از متفکران گردیده محو طبقه ی متوسطی است که موتور محرک جامعه بوده و رفتاری با الگوی امریکایی دارند .
به لحاظ روابط راهبردی باز هم این ملت یهود خواهد بود که تاوان عقل اقتصادی خود را در بحران اقتصادی کنونی جهان خواهد پرداخت و همچنین ایرانی که بیشترین شباهت ساختار حاکمیتی را با اسرائیل و به لحاظ الگوی رفتاری با امریکاییان داشته و در میان مردمان منطقه به روشنفکری و خلاقیت مشهور است
ایا نمی توان راهی پیدا کرد که از در غلتیدن کشور به دامچاله ی بحران طلبی مازوخیستی نجات یافت . اتشی که دود ان برای همیشه و همواره به چشم خودمان خواهد رفت ؟
چرا درصددیم رنج بکشیم و رنج را مضاعف شده تسری دهیم ؟
چرا باید از الگوی خاورمیانه ایی وهابیون و سلفی ها و تکفیر ی های مازوخیست و خود ازار و دیگر ازار استفادهکنیم و ملت مان را نیز به رنج کشیدن عادت دهیم ؟
ایا سنخیتی میان این ملت امریکایی رفتار با مازوخیست های بحرا طلبو اشوب افرین وجود دارد که دست به قماری می زنیم که می دانیم نابود خواهیم شد ؟
ایران به ویژه طبقه ی متوسط ان علی رغم ان که هزاران اتوبوس برای انتقال مردم به استقبال مدیران ارشد نظام برده
می شود و علی رغم ان که کارمندان و دانش اموزان و...را ملزم به شرکت در این خیمه شب بازی می کنند نمی تواند راه دیگری را برای بقا برگزیند مگر همان راه امریکائیان در رفتار های اقتصادی . هر چند که شعر های دیگری را به ناچار سر دهد .( تفاوت ایرانی در رفتار با کردارو کردار با اندیشه مساله ایی است که در طول تاریخ باعث بقا شده باید همواره مورد توجه قرار گیرد ) اما
اما این ظرف کژ و معوج ناگاه منهدم خواهد شد و ما در خواهیم یافت که ناگاه چه زود دیر می شود . درخواهیم یافت که اسرائیل چه نعمتی بوده برای ایران که قدر ان را ندانسته ایم . وقتی به ارزش های وجودی اسرائیل پی خواهیم برد که امارات متحده ی عربی به سبب نادانی و بی توجهی ما به منافع ملی و راهبردی جزایر سه گانه را تصاحب کند و ما در عنادی خود خواسته رنجی به رنجهای خود بیفزاییم و درک کنیم که چرا عمری را بی خود در راه رنج کشیدن و رنجاندن دیگران کوشیده ایم ....