۱۳۸۷ دی ۱۸, چهارشنبه

در فراگرد تاریخ از اب و برق و گاز و تلفن و کرایه ی مجانی وعده شده ی مرحوم ایت ...خمینی تا پرداخت هزینه و تاوان ناکارامدی مدیریت کنونی در ایران

( معضل ناکارامدی مدیریت کشور رنجنامه ایی که ان را طبقه متوسط باید بپردازد در روندی که نام ان تخصیص یارانه ها بطور مستقیم و ازاد سازی قیمت ها است.)
چکیده : در امد سرانه واقعی ایران از 1830 دلار در سال 57 به 1650 دلار در زمان حال رسیده در حالی که درامد سرانه ی ترکیه از 600 دلار در سال 57 اکنون به 10 برابر ایران رسیده . در حالی که درامد سرانه ی ایران اندکی بیش تر از کشور های افریقایی است . این سوال مهم پیش می اید ازاد کردن قیمت ها و افزایش تورم به بیش از 50 درصد چه معنا و مفهومی دارد
ایا ملت باید تاوان رفتار مازوخیستی و بیمار های روانی مدیریت کشور را بپردازد ؟
می خواستم در مورد بحران جنسی و چالش های ان بنویسم . اما مساله ی مهمتری اتفاق افتاده و ان دسترسی به اسناد و مدارکی است که از منظر حقوقی و مدیریتی در کشور حائز اهمیت بسیار است و ان
مقوله ی تخصیص یارانه های مستقیم برای دهک های پائین و فقیر جامعه است و ازاد شدن قیمت ها ( به تعبیر دولتی ها هدفمند نمودن یارانه ها )
دولت پیوسته اعلام می نماید که بیش از 50 درصد مصرف گاز – اب – انرژی و ... هر ان چه که به ان یارانه تعلق می گیرد توسط دو دهک بالای جامعه استفاده می شود و دهک های پائین کمترین بهره را از این یارانه دارند .
در این نوشتار به عدالت توزیعی و یا عدالت تخصیصی و ... پرداخته نمی شود .چرا که مقوله ای فراخ دامن با ابعاد و وجوه بسیار چشمگیر و مشکلات عدیده است .

اما گزاره های ذیل مورد توجه و عنایت می باشند :
1- از طبقه ی سوپر میلیاردر (اریستوکرات ) و رانت دار وابسته به حاکمیت که بگذریم که به هزار ان دلیل نه اطلاعاتی از انها وجود دارد و نه هرگز بدست خواهد امد به سبب نوع معاملات و شیوه های ثروت افرینی در فضای رانتی کشور و انجام معاملات مشکوک از پول شویی تا دلالی اسلحه و ... اخذ میلیارد ها تومان وام بی بهره و کم بهره .... اصولا دیگر در کشور ما طبقه ی ثروتمند چشمگیری نداریم . داشتن تعدادی واحد مسکونی و خودرویی که در دنیا مخصوص طبقات متوسط جامعه است و... ثروت محسوب نمی گردد .همچنان که داشتن منزلی واقع در جردن و یا مناطق بالای شهر در کلان شهر ها اثبات کننده ی ثروتمندی و برخورداری مردم غیر وابسته به حاکمیت نیست . اگر چه چنین برداشتی در حاکمیت شکل گرفته و ثروتمندی را بنا به منطقه ی جغرافیایی و ناحیه ی شهری تعریف کرده اند بی ان که بررسی نمایند شاید ارثی و...از گذشته باقی مانده باشد و... ما توزیع ثروت و درک ان را در هیچ کجای دنیا بر اساس منطقه ی جغرافیایی نداریم و چنین تصوری شگفت انگیز است .

2- طبقه ی ثروتمند وابسته ( کمپرادور قابلیت ان را دارد که در شرایطی که یک نفر ادم معمولی قادر به اخذ 2 میلیون تومان وام از هیچ بانکی نیست هزاران میلیارد حداقل در همین دولت نهم بگیرد و نه تنها ان که ان را پس ندهد بلکه فتوا نیز بگیرد که سود متعلقه بر این وام ها حرمت شرعی ( حرام ) بوده و سپس با ارتباطات ویژه اثبات عصر و حرج نماید ( ناتوانی در باز پرداخت ) که اغلب با پا درمیانی و باج دهی به مدیریت کلان به نوعی بانک ها از خصوصی تا دولتی ناچار با این گروه کنار امده و....و مساله مختومه می گردد . اما بخش غیر وابسته به حاکمیت قادر به چنین تنظیمی برای گریز از چپاول بیت المال نیست ...کدام شخص غیر وابسته به حاکمیتی را دیده اید که بتواند 85 میلیارد تومان وام برای صادرات پسته – منهدم سازی و زدن تشکیلات پسته ی رفسنجان بگیرد و بخواهد با ان با اقای رفسنجانی و طیف همراه ایشان رقابت کند و بعد ادعا کند که 40 میلیون دلار از پسته های ان نابود شده ( عصر و حرج ) و قادر به بازپرداخت ان نیست و....- بگیرد و سپس از ان در ساختاری وابسته به دولت نهم بگریزد و کسی هم جرات بازخواست نداشته باشد ... نمونه ها بسیار است .


3- بدین لحاظ پس از انقلاب و دشمنی ساختار مدیریتی با سرمایه داری و برخورداری از ثروت و ویران سازی این طبقه از سویی و گریز سرمایه در فرایند مصادره و ...ناامنی به سوی دیگر کشور ها از سوی دیگر . هیچ سرمایه داری غیر وابسته در داخل کشور شکل نگرفت علت ایستایی این سرمایه ها ان هم به شکل محدود ( توجه داشته باشیم که سرمایه مرز – اعتقاد – باور و... نداشته و در جستجوی ارزش افزوده برای تکاثر و انباشت به مناطق جذ اب می رود ) فقط ان بوده که قابلیت حرکت به سبب مشکوک بودن منابع تولید ان نداشته و خطر مصادره و ...به علت مسایلی همچون پول شویی و.. در خارج از کشور و شخصیت مالکان ثروت داشته و لذا این اندک سرمایه ی مانده فقط سرمایه های بی ابرو و حیثیت است که ترس از حرکت ان وجود دارد . پس از خودی ها است و خودی ها هرگز مشمول قوانین نمی شوند . نتیجه طبقه ی ثروتمندغیر وابسته و غیر بهره مند از رانت در اقتصاد سیاسی شده ی ایران به تعبیری منطقی وجود ندارد .

4- حال این کشور غیر از کاست رانت دار وابسته که دارای ثروت و مکنت بسیاری است فقط دارای دو طبقه ی عمده ی اقتصادی و اجتماعی است : الف : طبقه ی متوسط رو به زوال که اغلب متخصصان و صاحبان مشاغل خاص را شامل شده و لایه هایی از بازمانده های اشراف سابق را نیز در بر گرفته . این طبقه خود در راس هرم ان به سبب بورس های سیاسی و توجهات خاص به برخورداری وابستگان به قدرت سیاسی در اختیار نزدیکان به منابع قدرت است . را که پس از انقلاب ساختار سیاسی برای از بین بردن روشنفکری و تسلط بر ان بیشترین بورسیه های تحصیلی و تخصصی را به وابستگان به قدرت اعطا کرد .کمتر استاد دانشگاه و متخصصی ( استخدام شده بعد از انقلاب ) در جامعه دیده می شود که در پست مهم و نان و اب داری باشد ان هم از طیف مستقل و بدون وابستگی به ساختار قدرت . خود این طبقه دارای زیر شاخه ها و لایه های متعددی است .






ب - طبقه ی فرودست و محروم که از دانش اموختگان دانشگاهی غیر وابسته تا روستائیان و
بی سوادان را در بر می گیرد و البته روز به روز بر حجم و اندازه ی ان افزوده شده و از طبقه ی متوسط غیر وابسته به ساختار قدرت کاسته می شود .


بدین ترتیب همچنان که شرح شد . در ایران اسلامی فقط دو طبقه ی نیمه وابسته و کمتر وابسته به قدرت سیاسی وجود دارد که این دو طبقه هرمی را شکل می دهد که در راس هرم وابستگان به قدرت و در انتهای ان مردم بی وابستگی و بشدت فقیر شده می باشند .

اما در این طیف چه اتفاقی افتاده که به یکباره دولت نهم درصدد بر می اید که در میان سوگواران بر عزای خویشتن به سوگ و اندوه انان بیفزاید ؟

در واقع در ورای بحث درست هدفمند کردن یارانه ها – بحثی بجا در موقعیتی نابجا اما با هدف و مقصدی نادرست و ویران ساز – مهمترین مساله ان است که چگونه می توان از شر طبقه ی متوسط که در تمامی دنیا موتور محرک اقتصاد – پویایی – رشد – دانش – تحصیلات و... است خلاص شد . در واقع دولت نهم و نظام تمایلی اشاعه یافته به ان دارند که این طبقه را به هر نحو ممکن نابود سازند و بر تعداد متکدیان و گدایان محتاج دولت و ساختار افزوده و تدبیر و عقلانیت را ( خصلت های شکوهمند این طبقه در تمامی افراد وابسته و غیر وابسته به ساختار قدرت شبیه به هم نمود
می یابد ) بطور کلی منهدم نمایند .

به هر حال اگر طبقه ی ثروتمند و اندک را که امکان نداشته و ندارد در اقتصاد سیاسی ایران (ثروتمندی خارج از کاست قدرت باشد ) از رانت بهره ایی نداشته باشد و در ساختار قدرت تعریف نشده باشد . جدا نموده و انها را جز مالکان کشور (رانتیر – ارباب کل ) بدانیم که دست کسی و شخصی نمی تواند به انها برسد و.. اکنون دولت در میان دو طبقه ی دیگر متوسط و فقیر – هر کدام با لایه های مخصوص به خود –در هدفمند کردن یارانه ها دنبال چه هدفی است ؟

اگر قصد فقیر سازی طبقه ی متوسط را ندارد و عزم ان که این گروه از سازندگان و کار افرینان و دانش افرینان را با خاک برابر کند پس هدفش چیست ؟ با عنایت به ان که اشراف حکومتی بالاتر از ان هستند که اولا دست کسی به انها برسد و ثانیا یارانه ها برای انها مهم نیست .
چرا باید دولت نهم و ساختار مدیریتی به یکباره اراده ی منهدم سازی طبقه ی متوسط را اتخاذ کند در حالی که در تمام دنیا کوشش عمده بران است که این طبقه توسعه یافته و بر تعداد انها افزوده شود تا جامعه پویایی و تحرک یافته و توسعه استحصال گردد .؟

علت چنین گرایشی را باید فقط در ان دانست که اصولا دولت نهم و مدیریت کلان به سبب عدم تخصص و فقدان کار ایی نمی تواند وجود طبقه ایی هوشمند و متخصص را در هر طیف و تفکری را بپذیرد . چرا که وجود و توسعه ی طبقه ی متوسط به معنای حذف این ساختار ناکار امد و بحران ساز و ارباب منشی است که با دانایی طبقه ی متوسط سازوگار نیست . مدیریت کشور اراده ی ان دارد که با افزایش فقرا و انهدام طبقه ی متوسط در عمل همه ی کشور را تبدیل به متکدیانی جیره خوار ی نماید که در هیچ حالتی جرات تفکر و بیان حقیقت و واقعیت را نداشته باشند و در یک گذار تاریخی فرصتی برای تعقل و اندیشه سازی هرگز پای نگیرد .
و اگر نه چه دلیلی دارد که در کشوری که متوسط درامد سرانه با دلار برابر شده با یورو و ین ژاپن کمتر از 1650 دلار است بخواهند همان اندک روشنایی بازمانده را منهدم سازند ؟. در کشوری که در طی 30 سال مدیریت ارزشی و معنا گرا میزان درامد سرانه از 1850 دلار سال 1357 ( اخرین دوره ی حکومت شاه ) کمتر شده وبه 1650 دلاررسیده – ترقی معکوس - و هزینه ی زندگی و کیفیت ان بشدت تنزل نموده و با فشار بی پایان به روح و روان جامعه بیش از نیمی از مردم با مشکلات روانی و استرس زندگی می کنند این طرح در جستجوی چیست ؟
.... و در حالی که ترکیه ایی که در سال اول انقلاب درامد سرانه ی ان ( بدون وجود نفت – بدون وجود مدیریت ارزش گرا و...) 620 دلار بوده و اینک به بیش از 24000 دلار رسیده و.... در حالی که درامد میانگین سرانه ی ایران اسلامی از خیلی از کشور های فقیر و بحران زده ی افریقا هم کمتر شده و با وجود دریا ها و اقیانوس هایی از منابع اولیه از نفت و گاز تا سنگ و دیگر کانسارها ... حال مدیریت چراعزم ان
دارد که یارانه ها را هدفمند و قیمت ها را بطور دلخواه ازاد سازند ؟

{توضیح : در قیمت گذاری بنزین هنگامی که سهمیه ای شد گفتند که به سبب ارزانی بنزین ایران و .. قاچاق می شود ..گفتند به نسبت قیمت جهانی پائین است . اما همین بنزین اکنون که قیمت ان در کل دنیا در بازار های ازاد به کمتر از 270 تومان رسیده در ایران اسلامی همچنان 400 تومان باقی مانده و می گویند این قیمت تمام شده ی بنزین برای ما است پس ملت هم ناچار باید ان را به همین قیمت بخرد .}

به هر روی هدف مند کردن یارانه ها بسیار عالی است . بسیار دیدگاه خوبی هم هست که واقعا قیمت های همه ی کالاها و خدمات جامعه همسان دنیا شود – بخصوص شبیه کشور های منطقه ی خلیج فارس گردد که دولت و مدیریت بر ان تکیه دارد – اما
اما
اما هیچ کس ظاهرا نمی بیند و یا نمی خواهد ببیند که به سبب مدیریت عالی کشور های حوزه ی خلیج فارس و حتی دنیا ( میانگین جهانی ) درامد سرانه ی مردم ان کشور ها چقدر است و منابع ملی انها چقدر بهره وری دارد .
{بدیهی است که اگر شما در اقتصاد سوئیس با میانگین درامد سرانه ی 42000 دلار و فاصله ی طبقاتی بسیار اندک کمتر از 5 ( یعنی بالاترین ثروت و میزان برخورداری رئیس جمهور و یا یک فوق تخصص با یک رفتگر فقط 5 برابر است اگر رفتگر 100 تومان دریافتی داشته باشد رئیس جمهور و یا ان فوق تخصص 500 تومان درامد و دریافتی دارد ) است . در حالی که این مقدار تفاوت بنا به گفته ی وزیر رفاه در ایران با احتساب اقتصاد سیاسی – عدم شفافیت اماری – فقدان درستی و راستی در امار دهی – معضل ناراستی مدیریت در ارایه ی امار و... 16 اعلام شده که دو برابر میانگین جهانی ( 8) می باشد . مساله ایی که در واقعیت جامعه خیلی بیشتر از ان بوده و گمانه ها عدد 36 را بیان می دارد ( یعنی دریافتی پائین ترین درامد از بالاترین ان بنا به گفته ی اقای مصری 16 است . حال در نظر داشته باشید بیکار ها و کسانی که فاقد شغل بوده که بیش از 25 درصد کل کشور – در رده ی گروه بالغ و جویا ی کار - را در برمی گیرد ... }

بدین لحاظ اگر قیمت ها بخواهد ازاد باشد ابتدا باید سطح و میزان درامد سرانه افزایش یابد
– فاصله ی هولناک طبقاتی کاسته شود – هزینه ها و درامد های ملی شفاف شده – مردم میزان بهره وری و کارایی مدیریتی را بتوانند مشاهده نمایند .
اما چگونه می توان قیمت ها را ازاد کرد در حالی که با اقیانوسی از نفت و گاز 25 درصد بیکاری و درامدسرانه ایی بسیار اندک داریم ؟
ایا ان گاه مردم از مدیریت کلان جامعه نخواهند پرسید که ثروت ملی که مال همه ی ملت ایران است و متعلق به هیچکس و هیچ مقامی نیست چگونه صرف می شود ؟
انگاه باید کسی جواب دهد که هزینه های خارجی برای بحران زایی جهانی – هزینه های تسلیحاتی – هزینه های سرباری ناشی از ناکارامدی سیاست خارجی و جبهه گیری نابخردانه در روابط بین الملل که موجب افزایش هزینه های زندگی و کاهش کیفیت سطح زندگی ملی شده از کجا و چرا باید شکل بگیرد در حالی که فقرا فقیرتر و طبقه ی متوسط نابود ... می گردد
چگونه می توان در چنین شرایطی که درامد سرانه بشدت اندک و تولید ملی ناچیز – هزینه های سیاسی و اقتصادی مدیریت کلان بسیار – ناکارامدی ساختار وحشتناک و.. است نسبت به حذف یارانه ها اقدام کرد ؟

ایا اصولا درکی منطقی و درست نسبت به طبقات و اقتصاد سیاسی کشور وجود دارد که بخواهیم با هدفمند ساختن ان اقتصاد کشور را نجات داد ؟

چنین به نظر می رسد که همچون مدیریت توهم زده ی کشور متاسفانه اقتصاد دانان وابسته – که البته چشم انداز کنونی اقتصاد ایران برایند تفکر و خرد انها است – با نادانی و بلاهت تمام کوشش می نمایند اخرین بارقه های امید در نجات زندگی مردم را نابود سازند و شگفتی تاریخ در ان است که از کسانی که مدرک انها و میزان عقلانیتشان محل تردید و اما و اگر های بسیاری است و 30 سال این کشور را بیشتر به ورطه ی استهلاک و ورشکستگی کشانده اند . حال بعنوان متخصص لایحه ایی برای هدفمند تر کردن فقر توسعه یافته ی ملی استفاده می نمایند .شگفتا ...

به روی این ظرفیت شگفت انگیز مدیریت کشور در تسری بحران و فقر و بیچاره گی ملی در تمام سطوح چنین به نظر می رسد که اهداف دیگری نیز دارد :

1- فقیر تر سازی مردمی که اندکی درامد انها بطور میانگین از انگولا بیشتر است .

2- ملتی نشسته در کشتی ایی از طلا از گرسنگی دارند رنج می کشند ( نفت برای همه باعث ثروت و رفاه جمعی شد و نفرین منابع فقط به خاطر سومدیریت سیاسی دامن ما را گرفت . ثروتی که برای همه صلح در پی داشت برای ما سیاه مست بازی تعدادی جاهل در صحنه ی بین الملل به همراه داشت و این بر گرسنگی و رنج ملت افزود )


3- نابودسازی طبقه ی متوسطی که به نسبت فقرا داخلی ( کسانی که در زیر خط فقر و زیر خط بر اساس صفر فارنهایت زندگی می کنند و... سالیانه بر تعداد 9 میلیون پرونده ی ورودی به قوه ی قضائیه می افزایند ) متوسطند ولی در سطح دنیا به نسبت تمامی جوامع همسایه ی نفتی خود از گرسنه ها گرسنه تر می باشند .
4- توسعه ی خدمات اربابی مدیریت کلان برای برده سازی همه ی ادم هایی که وابسته به کمک های دولت برای زندگی دردناکشان نیستند و...

5- پرداخت هزینه ی ناکارامدی و فقدان عقلانیت مدیریت ملی در استفاده از منابع مالی به بهای فقیرتر شدن ملت


6- افزایش بهره برداری مدیریت مازوخیست و خشونت طلب و بحران زا ی ملی از فقر ملت در راستای بکار گیری انها در چالش ویرانگر در برابر جهان

7- چپاول ثروت ملی و غارت اندک سرمایه ی مردم توسط دولت با کمک کسانی که در طی 30 سال این بلا را بر سر کشور اوردند و حال خود را اقتصاد دان می دانند ( تعدادی نادان که روابط ارگانیک در تولید ثروت و تحرک اجتماعی را نمی دانند و بخاطر اندکی پول شرف مدرک قلابی و بی بنیان خود را نیز به ثمن بخس می فروشند و..)


8- تحقق ارمان های رهبر فقید ایران مرحوم امام که فرمودند هنگام انقلاب که :

اب – برق – گاز – تلفن مجانی باید بشود و پس از انقلاب این کار را انجام خواهیم داد .
رایگان بودن اب – برق – گاز – تلفن برای ملت در انقلابی شکوهمند اینک در تعبیری خوابی چنین دهشتناک تفسیر شده و حال باید فقط بحال خود گریه کنیم و....

مساله اینک این است
برای ملت بزرگ و تمدن ساز ایران مرحوم
ایا پس از این فاجعه ی در شرف وقوع زندگی باز هم جاری و ساری خواهد بود
مساله این است
بودن و یا نبودن ؟

به هر حال شاید هم زیاد تفاوتی نکند چرا که اکنون که هزینه ی ناکارامدی مدیریت ایران اسلامی را می پردازیم بعد هم هزینه های بحران زایی و اشوب طلبی را هم خواهیم پرداخت .ارمان های رهبر فقید و مرحوم شده ی انقلاب در مجانی شدن بنیاد های زندگی را هم
می پردازیم .
جیره خوار و گدای ارباب کل ( مدیریت کشور ) هم می شویم .
تامین کننده ی منابع مالی بحران سازان دنیا هم می شویم
اما بعد
اما بعد
اما بعد ایا ملتی این چنین خوارو تحقیر شده و مفلوک و اواره خواهد توانست در دفاعی سرزمینی حداقل برای بقای نظام مشارکتی همه جانبه داشته باشد ؟

ایا به هنگام وقوع بحران و شورش در کشور از امریکای لاتین و فلسطین و... کسی برای نجات ایران خواهد امد ؟
ایا با افزایش فقر و نابودی طبقه ی متوسط ( به نسبت فقرای کشور ) دیگر کسی برای توسعه ی ملی وجود خواهد داشت که کاری انجام دهد ؟

ایا مگر نه ان که با طرح یارانه های نقدی بر 30 درصد تورم 20 درصد دیگر افزوده شده و تعداد بیشتری از مردم بحران زده ی مفلوک بیچاره تر خواهند شد و مگر نه ان که مادام که فقر گسترش و توسعه می یابد بر رفتار های پر خطر افزوده شده – فحشا – اعتیاد – بیکاری – جنایت – زنا – تجاوز – و... افزوده شده و همچنان که روایات می فرماید از یک در فقر وارد می شود و از ان در ایمان می رود . در چنین شرایطی ایا نظامی با عنوان جمهوری اسلامی ایران قابلیت و توان بقا خواهد یافت ؟


پایان بخش اول